پا در خانه مى‏گذارى ياد قبرت كن - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پا در خانه مى‏گذارى ياد قبرت كن

ماه رمضان رو به اتمام است، نمى‏دانم كارهايتان يك طرفى شد يا نه. اين همه خودتان را سرگرم نكنيد هر چه كه شما را از خدا باز مى‏دارد كنار بگذاريد مرگ را نزديك ببينيد. امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد(260) در خانه كه مى‏رويد، پا كه در منزل مى‏گذاريد ياد كن از منزل ابدى خودت. ياد كن وقتى كه پايت را در گور مى‏گذارند. اينجا خودت با كيف خودت مى‏روى، آنجا كه بى‏اختيار تو را مى‏برند. امام مى‏فرمايد: به خانه كه مى‏روى تا ياد كن خانه گورت را، اگر كسى اين معنى را ملتزم شود، كجا ديگر در خانه با زنش نزاع مى‏كند تمام نزاع و جدالها از غفلت است.

اما موقعى كه از خانه مى‏آئى بيرون، امام مى‏فرمايد: در نظر بياور وقتى كه از اين خانه جنازه‏ات را بيرون مى‏آورند حالا خودت آمدى، يك روز هم تو را مى‏آورند. خدايا تو خودت قبل از مرگ هوشيارى بده.

ياد مرگ، چاره سختى دل

ياد مرگ، علاج قساوت است. اى كسى كه از قساوت قلب مى‏ترسى، علاج قطعيش ياد مرگ است تا جائى كه بعضى از بزرگان بودند در خانه، قبر خودشان را درست مى‏كردند كه جلوى چشمشان باشد. مجلله علويه نفسيه سلام الله عليها كه در مصر قبر شريفش مى‏باشد علويه‏اى است كه به چند واسطه به امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى‏رسد. در حالات اين مجلله نوشته‏اند قبربش را آماده كرده بود روزها در قبرش مى‏رفت و قرآن مى‏خواند. قربان آدمى كه در گور خودش براى خودش قرآن بخواند. شش هزار مرتبه قرآن را در گور خود ختم كرد(261) زن هم در عالم اين جور پيدا مى‏شود؟ بله، بعضى از زنها هستند صد شرف بر مردها دارند. كدام مرد است كه اين قسم مردانه ميدان بيايد. غرضم قبرهايشان را آماده مى‏كردند گاهى سر قبرشان مى‏رفتند.

گوشه‏اى از سفرنامه ابن بطوطه

ابن بطوطه در سفرنامه‏اش مى‏نويسد: در شيراز سه روز بودم و اين سه روز در مسجد جامع عتيق شيراز ماندم. مردم در اين مسجد اعتكاف مى‏كردند كه محل شاهدم نيست. مى‏گويد در جنب مسجد جامع عتيق شيراز (راجع به ششصد يا هفتصد سال قبل است) بازارى است كه مثلش را نديدم مگر در جنب مسجد جامع اموى كه نامش سوق حميديه است غير از شام چنين بازار زيبا و با شكوهى در تمام شهرهائى كه رفته بودم نديدم. در اين بازار (شايد بازار حاجى فعلى شيراز باشد) چشمم به دكانى افتاد كه يك نفر نورانى، اهل تقوا، ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن مى‏خواند. رفتم نزديك سلام كردم نشستم، او هم پذيرائى كرد گفتم: شما اينجا چه مى‏كنيد گفت من شغلم تجارت است. هرگاه مشترى نباشد قرآن مى‏خوانم نگاه كن فرشها را عقب زد ديدم قبر است گفت اين گور خودم است كنار گور خودم مى‏نشينم براى خودم قرآن مى‏خوانم. گورم را در مغازه‏ام قرار داده‏ام كه گول دنيا را نخورم و وصيت هم كرده‏ام هر وقت مردم همينجا خاكم كنند كه خودم آماده كرده‏ام.

بعد از خودت هر كس بيايد بالاى گورت قرآن بخواند مثل يك آيه كه خودت بخوانى نيست، خودت يك سوره‏اى بخوانى بهتر است از ختم قرآنهائى كه قاريها بخوانند.

/ 173