ما هم مثل تو مبتلائيم، دينارى به وام گرفتهام تو را بر خودم مقدم مىدارم آن را بگير.حضرت به مسجد رفت، نماز ظهر و عصر را خواند و به خانه نرفت پس از نماز مغرب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه از جريان به وحى آگاه شده بود، رو به على (عليه7 السلام) كرد و فرمود: امشب چطور است شام را در خانه شما باشيم؟ على (عليه السلام) حيا كرد جواب نفى بدهد به اتفاق به خانه آمدند زهرا عليها السلام از نماز فارغ شده بود و پشت سرش ظرف سربسته خوراكى بود كه بخار از آن برمى خاست پس آن را برداشت خدمت پيغمبر و على گذاشت، پيغمبر به فاطمه فرمود اين خوراكى را از كجا آوردى كه به رنگش نديده و مثل بويش نشنيده و پاكيزهتر از آن نخوردهام؟
آنگاه پيغمبر دست مباركشان را ميان دو شانه على (عليه السلام) گذاشت سپس فرمود:
يا على! اين خوراك به جاى دينار تو است (كه به مقداد دادى)(190) ...(مقداد خيلى بزرگوار است، پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چهارمين مرد اسلام است. اول سلمان، دوم ابوذر، سوم عمار، چهارم مقداد و در بعضى روايات مقداد مقدم بر همه ذكر شده كه امام مىفرمايد دلش فولادين بوده، قبر شريفش هم شام است اگر كسى ايمانى داشته باشد هرگاه اين روايات را مىشنود، شوق پيدا مىكند كه چيزى در راه خدا بدهد.)
قرض برتر از صدقه است
امام فرمود قرض الحسنه هجده ثواب دارد و صدقه ده ثواب دارد يعنى اگر كسى پيش شما آمد آبرودار است گفت صد تومانى قرض مىخواهم مىشناسيدش كه آبرودار است شما كه صد تومان قرض مىدهيد، فقير مستحقى هم آمد يك صد تومانى به او دادى، قرض كه دادى بهتر است يا صدقهاى كه دادى؟ نزد شرع اسلام آنكه نمىخواهد پس بگيرد صدقه مىدهد ثوابش ده تا است آنكه قرض مىدهد و عوضش مىگيرد هجده برابر است سرش هم در خود روايات ذكر شده، صدقه اشخاصى مىگيرند كه آبروى ظاهرى زيادى ندارند قرض كسى مىگيرد كه عفيف النفس است آنكه صدقهاش دادى، شكمش را سير كردى بسيار خوب كردى، به آنكه قرض دادى آبرويش را نيز حفظ كردى.يكى از اعيان جبل عامل، بزرگ مرد شريفى بود كه هر سال به مدينه منوره مىآمد و مدتى در جوار امام ششم كشاف حقائق جعفر بن محمد الصادق مىماند، بعد به فكر افتاد كه من باعث زحمت امام مىشوم من كه تمكن دارم چرا خودم خانهاى در اينجا تهيه نكنم. ده هزار درهم يا دوازده هزار درهم داد به آقا امام صادق (عليه السلام) گفت براى من خانهاى بخريد وقتى كه مدينه مىآيم به خانه خودم بروم زحمتى براى شما نداشته باشم. امام هم قبول فرمود، امام شيعهاش را مىشناسد، لذا بدون اينكه از آن مرد بزرگ بپرسد، حضرت تمام دوازده هزار درهم را بين فقراى سادات قسمت كرد تا وقتى كه آقاى جبل العاملى آمد و وارد شد بر امام عرض كرد آقا معامله را انجام داديد؟فرمود: بله قبالهاش را هم برايت نوشتهام. قباله را گرفت كه برود خانهاش ديد در قبالهاش نوشته است: جعفر بن محمد به فلان شخص جبل العاملى خانهاى در بهشت فروخت كه فنا و زوال ندارد يعنى خراب شدنى نيست صاحبش هم از آن بيرون كردنى نيست، براى او چهار حد است، يك حدش به خانه جدم محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم)، حد ديگرش به خانه جدم على مرتضى (عليه السلام)، حد ديگرش به خانه حسن مجتبى (عليه السلام)، و حد ديگرش به خانه حسين (عليه السلام)، حضرت هم امضاء كرده است.
بقدرى اين مرد جبل عاملى شاد شد، دعا كرد به امام كه گفتنى نيست چون خيلى معامله عظيم است ضمناً امام مىدانست كه اين مرد بزرگ سال آخر عمرش است. اجمالاً پس از آنكه به وطن8 برگشت بيمار شد در حال بيمارى وصيت كرد گفت اين قباله را در كفن من بگذاريد آنها همين كار را كردند. فردايش بستگانش آمدند براى فاتحه سر قبرش ديدند همان قباله روى قبرش است سطرى هم به آن اضافه شده است قد و فى لى جعفر (عليه السلام) امام جعفر صادق (عليه السلام) به من وفا كرد چون خانهاى در بهشت را ضامن شد(191) .معامله با خداى زيانى ندارد عجيب اين است كه حتى براى دنيايش هم بهتر مىشود كه قرآن هم خبر داده و هو يخلفه در همين دنيا هم عوضش مىدهد همان چيزى كه براى خدا دادى علاوه آخرتت بهترش را پس مىگيرى، روايت دارد كه بيمارانتان را به صدقه مداوا كنيد داؤوا مرضاكم بالصدقة .