چرا عوض انفاق در دنيا نيامد - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا عوض انفاق در دنيا نيامد

دومين آيه كه در آن اشكال داشت و ما انفقتم من شى‏ء فهو يخلفه‏(304) خدا در قرآن وعده داده هر چيزى دادى ما جايش پر مى‏كنيم هر چه دادى خدا عوضش مى‏دهد در همين دنيا، ثواب آخرت كه سر جايش فهو يخلفه ثواب آخرت و جبران در دنيا گفت آقا من خودم مكرر پول داده‏ام در راه خدا انفاق كرده‏ام خبرى هم نشده جايش پر نشده است. امام (عليه السلام) فرمود: آيا گمان مى‏كنى خدا خلف وعده مى‏كند؟ گفت نه ولى نمى‏دانم. فرمود: لو ان احدكم اكتسب المال من حله و انفقه فى حله لم ينفق درهما الا اخلف عليه كسى كه از راه حلال پول در آورد چه اشخاصى كه انفاق مى‏كنند از پول حرام در حالى كه هم اكنون بايد حقوق واجبه‏اش را بدهد يا الان واجب شده بود آن را خرج كند و نكرد چطور مى‏تواند از اين مال انفاق كند؟ يا مثلاً فرض كنيد زن بدون اذن شوهرش از مال شوهرش بخواهد انفاق بكند يا اولاد بدون اذن پدر، همين كه حلال نباشد هيچ فايده‏اى ندارد تا برسيد به كلاه سر مشترى گذاشتن يا غش در معامله كردن تا برسد به جائى كه كسب و كارش خراب باشد مثلاً ماهى بى فلس فروختن اصل معامله حرام است يا حرمت عرضى مثل دزدى كردن.

انفقه فى حله محلى كه مى‏دهى آن هم حلال باشد، هر انفاقى كه آدمى در راه نفس و هوى كرد غلط است هر چند صورت‏3 بهترين كارها است همين كه رياء كرد به قصد انمايش يا شهرت كرد عوضى ندارد كه خدا بخواهد عوضش بدهد، تو دادى كه مرحبا به تو بگويند، مرحبا كه گفتند مزدت را گرفتى. اگر براى خدا داده باشى لم ينفق درهماً الا اخلف عليه يك درهم نمى‏دهى مگر اينكه خدا جايش را مى‏دهد(305).

حاجى نورى چهل داستان در اين باره نقل كرده است. اگر بخواهم شواهد اين معنى را ذكر كنم خيلى طول مى‏كشد ولى همينقدر بدانيد هر كس مال حلال به دست بياورد و در راه حلال هم صرف كند يعنى براى خدا بدهد با مورد بدهد، اسراف نكند، بلاشك عوضش را مى‏بيند هر چه بدهد معامله با خدا زيان ندارد اگر مى‏بينى چيزى گيرت نيامده بدانكه انفاقت از جهتى خراب بوده يا براى خدا نبوده يا به كسى كه دادى موردش نبوده يا اصل پول خرابى داشته است و الا هر چه دادى خدا در اين دنيا هم عوض مى‏دهد.

عوض صدقه گاهى جلوگيرى از بلا است

نكته ديگر آنكه گاهى عوضى كه خدا مى‏دهد مطابق با آنچه شخص داده است و گاهى بدل آن است مثلاً صد تومان داد عوضش جلوگيرى از پيش آمد بدى شد يا مثلاً تصادفى مى‏خواست بشود كه برود بيمارستان ده پانزده هزار تومان خرج بكند آخرش هم با پاى شل از بيمارستان بيرون بيايد خدا همين جا پيش از تصادف، او را نگهداشت چون صد تومان در راه خدا داد. خواستم بگويم عوضش هم گاهى رفع بلا از او مى‏گردد.

27

بسم الله الرحمن الرحيم

و الذين آمنوا بالله و رسله اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال والاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاماً و فى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من الله و رضوان و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور(306).

ايمان راستى از عمل جدا نيست

مراد به ايمان در اين آيه البته ايمان حقيقى است نه ايمان زبانى كه در ظاهر است ايمان قلبى كه خشوع قلب همراه آن است، بلاشك ايمان راستى بدون انقياد و تسليم نمى‏شود، يك واجبى را كه انجام ندهد به همان اندازه در ايمان ناقص است، يك حرامى را كه ترك نكند به همان اندازه ايمان ناقص است ايمان كامل تصديق بالجنان و عمل بالاركان است ايمان بدون عمل اصلش متحقق نمى‏شود، دروغ است كسى ايمان به خدا و قيامت و به سوال و جواب داشته باشد آن وقت مثلاً ماه رمضان روزه نگيرد چنين چيزى نمى‏شود اگر كسى خداى را بشناسد لزوم اطاعت پيغمبر و قرآن را بشناسد و ايمانى داشته باشد به چه جرأت بدون عذر روزه نگيرد معلوم مى‏شود اصل ايمان خراب است، ضعيف است.

غرضم ايمان حقيقى بدون عمل متحقق نخواهد شد به هر اندازه كه باشد لذا اينجا كه مى‏فرمايد والذين آمنوا (يعنى آمنوا تحقيقاً، صادقاً، خالصاً، مخلصاً) هر كس ايمان به خدا و رسولش در دل او جاى گرفت به ايمان راست و درست اولئك هم الصديقون بنابر مشهور، مراد آن است كه ايشان ملحق به صديقين و شهداء مى‏شوند لهم اجر الصديقين و الشهداء از براى آنها است پاداشى كه خدا به صديقين و شهداء داده و مى‏دهد.

/ 173