فخر به نسبت در محضر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فخر به نسبت در محضر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)

يا فخر به نسبت است فاميل ما، قبيله و طايفه ما. مى‏گويد در مجلس خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) يك نفر كافر، مشرك پيش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد فخر مى‏كند شروع به تعريف كردن اجدادش كرد، پدرش تا هشت جدش را شمرد كه پدرانمان چنين و چنان بوده‏اند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هم يك كلمه جوابش را داد فرمود: انك عاشرهم فى النار(326). خودت با پدرانت با هم در قعر جهنم جمعيد، فخر به كافر مى‏كنى؟

اگر پدرت كافر بوده اسمش را نياورى بهتر است و اگر هم اهل علم و تقوا بوده است فخرش غلط است، خوبى پدر چه ربطى به تو دارد؟ پدرت زاهدترين روزگار بوده تو خودت چكاره هستى؟

خوبى پدر سبب فخر فرزند نمى‏گردد. خلاصه تفاخر به نسبت، تفاخر به حسب، تفاخر به كسب و كار غلط است. آخرش و تكاثر فى الاموال و الاولاد يعنى زياد كردن مال و ثروت اندوزى كردن صد فرياد از مال جمع كنى، اين جهل و نكبت است هم در دنيا و هم در آخرت خسر الدنيا و الاخرة است غرض از پول، استفاده است. بخور، بپوش، بده، اگر بگذارى روى هم اين نكبت است چه اشخاصى كه مال روى هم گذاشتند هنوز استفاده نكرده، رفتند. ديگر آنكه اگر خدا بخواهد پول بكارت مى‏خورد والا مثلاً اگر ميليون‏ها بدهى سرطانى بگيرى كه علاج نداشته باشد دلت را به چه خوش مى‏كنى؟ پس پول جمع كردن كمال نيست، اگر پول جمع كن شدى به مقام موش و مورچه رسيده‏اى اينها ثروت اندوزى دارند همه‏اش دلشان مى‏خواهد چيزى جمع كنند.

موش و هفده سكه اشرافى

سيد جزائرى نقل كرده است طلبه‏اى در حجره‏اش مشغول مطالعه بود بچه موشى مى‏آيد و اذيت مى‏كند، روى كتاب طلبه مى‏پرد. آقاى طلبه هم مجبور مى‏شود شب كلاهش را بر مى‏دارد روى آن مى‏گذارد چيزى نمى‏گذرد مادر بچه موش آمد ديد بچه‏اش در حبس است، هر چه رفت و آمد كرد علاجى نداشت. در لانه‏اش رفت و يك سكه اشرفى آورد جلوى طلبه گذاشت ولى آزادش نكرد. نوشته است هفده مرتبه رفت و هفده سكه اشرفى آورد باز آزادش نكرد تا اينكه مادر بيچاره رفت كيسه خالى را آورد جلوى روى شيخ انداخت كه ببين تمام شده است آن وقت بچه‏اش را رها كرد. چون جمع كردن شأن حيوان است. تكاثر چنان بيچاره‏ات مى‏كند كه دنيايت خراب و بهره‏اى نمى‏برى. آخرتت هم اول عذاب توست، همين مالهائى كه اينجا روى همگذاشتى قرآن مى‏فرمايد: آتش مى‏شوند پشت و پهلو و پيشانى‏هايتان را سرخ مى‏كنند(327).

يا فخر و تكيه به اولاد كند كه اينها عصاكش و كمكم هستند تمام غلط است نمى‏گويند مالت را دور بريز يا بچه‏ات را طرد و رها كن، مى‏گويند به اينها تكيه نكن، ذخيره نكن، تكيه دلت پولها و بچه‏هايت نباشد، تكيه‏ات خدا باشد يا ذخر من لا ذخر له گنج نكن، پولت را گنج ندان، يا كنز من لا كنز له‏(328) نمى‏گويند پولت را دور بريز، دنبالش برو اما در دلت خدا باشد، برو دنبال مال براى رفع حاجت، اطاعت امر بكن اما هر چه خدا برايت خواست.

پروردگارا حالت توكل به همه ما خودت عنايت فرما. قرآن مجيد تين معنى را مكرر تأكيد مى‏فرمايد بلكه مسلمانها هوشيار شوند. هدف از عمر و خلقت را بدانند، حيات دنيا را رسوا مى‏فرمايد(329) غرور است، اشتباه است چيزى كه دردسر است و خوشى پنداشته مى‏شود، پولى كه جمع مى‏كنى دردسر است. آخرش را حساب بكن مرد آخر بين مبارك بنده‏اى است پس آقايان سعى كنيد از قرآن دستور بگيريم و عمل كنيم خدا هم كمك خواهد كرد انشاء الله.

/ 173