شرط دوم و سوم براى صحت قرض الحسنه براى خدا آن است كه با منت و اذيت نباشد واى به آن بدبختى كه قرض مىدهد خرج مىكند منتى هم مىگذارد. تا منت گذاشت باطل شد(205) مؤمنين كارهاى خيرتان را به منت گذاشتن باطل نكنيد. مبادا منت بگذاريد مبادا اذيت زبانى بكنيد(206) هيچ چيز نده اما با زبان خوش بگو خدا ان شاء الله فرج كند نه اينكه بده و نيش هم بزن بگو مثلاً دعا مىكنيم تا خدا فرج كند خلاصه طورى كه آن فقير از تو رنجيده نشود. نده اذيت هم نكن، نده منت هم نگذار، تو خرج مىكنى ديگر مگر مرض دارى كه مىروى و همه جا بازگو مىكنى كه بله من امروز مثلاً يك منزلى براى فلانى خريدم اينكه دادى و حالا مىگوئى خرابش مىكنى(207) .
خاك بر سنگ و صاعقه در بوستان
خداوند مثلى شيرين و لطيف مىزند(208) سنگ صاف كمى خاك رويش بريزند يك دفعه باران هم بيايد از خاكها چيزى نمىماند مثلاً آقاى حاجى يك ميليون پول مىدهد اما با زبانش يا منت مىگذارد يا اذيت مىكند خرابش مىكند هيچ چيز برايش نمىماند.مثال ديگرى خداوند متعال ذكر مىفرمايد كسى كه بوستانى دارد، درختها، ميوهها(209) يك دفعه نيمه شبى صاعقهاى بيايد و همهاش را آتش بزند.براى منت گذاشتن يا اذيت كردن داستان لطيفى در داستانهاى شگفت، بنده نقل كردهام كه آن مرد شريف فرمود در عالم رويا قصر مجلل و باشكوهى را ديدم گفتم: از كيست؟ گفت: مال فلان شخص نجار است بعد در همان حال يك وقت ديدم صاعقهاى آمد تمام قصر و باغ و درخت، آتش گرفت و خاكستر مطلق شد. از خواب بيدار شدم فردا رفتم در مغازهاش گفتم رفيق راستش بگو ديشب چكار كردى او را قسمش دادم خلاصه آخرش گفت نصف شب بين زنم و مادرم گفتگو شد من هم كمك زنم كردم مادرم را زدم. گفتم برو بدبخت كه همه چيزت را آتش زدى، هستيت را سوزاندى، يك عمر زحمت كشيدى به سبب زدن يك چوب به مادرت، همهاش را به آتش كشيدى.راستى سخت است آدمى قرضى كه به خدا مىدهد نگهش بدارد باطلش نكند به رياء، اذيت، منت، آزار رسانى، ايكاش از همان اول نداده بودى، واى به كسى كه زحمت بكشد بعد هم به دست خودش خراب بكند. خدايا تو خودت آنچه را كه به ما عطا مىفرمائى حفظش فرما. خدايا از رياء به تو پناه مىبريم در دعاى ابوحمزه مىخوانيد: اعوذبك من الشك والشرك والرياء نمايش به خلق، جلوه به مخلوق.
صدقه پنهانى بهتر است
لذا از كمالات صدقه خفاء است هر چه كار خير مىكنى، كسى نفهمد براى خودت بهتر است(210) صدقه نهانى كه هيچكس نداند آتش قهر خدا را خاموش مىكند اگر بزرگترين گناه از تو سر زده كه قهر خداى را به هيجان آورده تا صدقه سر دادى، خاموشش مىكند خاموش كردن آتش جهنم دست خودت است.مثال بزنيم براى صدقة السر فرض كنيد كسى ده هزار تومان قرض دارد موعدش هم رسيده ندارد. شما تا شنيديد چكى مىنويسيد به اسم حامل كه اسم خودت را هم6 ننويسى بدون اينكه كسى بفهمد يا اينكه اگر چنانچه مىخواهى از اين پنهانتر باشد پول نقد برمىدارى سر و صورتت را هم مىپيچى كه حتى همان شخص هم نفهمد، مىروى به او مىدهى و تا آخر عمر هم به احدى نمىگوئى، چون اگر گفتى از حساب خدا بيرونش آوردى.چند روز قبل گفتم كه زهرى گفت: امام سجاد را ديد پشتهاى بدوش داشت در خانهها كه مىرفت نقابى به صورت مىانداخت تا شناخته نشود در عين حالى كه شب بود تا صاحب خانه نفهمد كيست، بعضى از بستگان امام، هر وقت اسم زين العابدين (عليه السلام) برده مىشد جسارت مىكردند مىگفتند: آقا خودش مىخورد و هيچ به ياد ما نيست. چه وقت فهميدند؟ بيست و پنجم ماه محرم ديدند خبرى از اطعام نشد. چون آقا دار فانى را وداع گفته بود.