بخشش بدون منت و اذيت - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخشش بدون منت و اذيت

شرط دوم و سوم براى صحت قرض الحسنه براى خدا آن است كه با منت و اذيت نباشد واى به آن بدبختى كه قرض مى‏دهد خرج مى‏كند منتى هم مى‏گذارد. تا منت گذاشت باطل شد(205) مؤمنين كارهاى خيرتان را به منت گذاشتن باطل نكنيد. مبادا منت بگذاريد مبادا اذيت زبانى بكنيد(206) هيچ چيز نده اما با زبان خوش بگو خدا ان شاء الله فرج كند نه اينكه بده و نيش هم بزن بگو مثلاً دعا مى‏كنيم تا خدا فرج كند خلاصه طورى كه آن فقير از تو رنجيده نشود. نده اذيت هم نكن، نده منت هم نگذار، تو خرج مى‏كنى ديگر مگر مرض دارى كه مى‏روى و همه جا بازگو مى‏كنى كه بله من امروز مثلاً يك منزلى براى فلانى خريدم اينكه دادى و حالا مى‏گوئى خرابش مى‏كنى‏(207) .

خاك بر سنگ و صاعقه در بوستان

خداوند مثلى شيرين و لطيف مى‏زند(208) سنگ صاف كمى خاك رويش بريزند يك دفعه باران هم بيايد از خاكها چيزى نمى‏ماند مثلاً آقاى حاجى يك ميليون پول مى‏دهد اما با زبانش يا منت مى‏گذارد يا اذيت مى‏كند خرابش مى‏كند هيچ چيز برايش نمى‏ماند.

مثال ديگرى خداوند متعال ذكر مى‏فرمايد كسى كه بوستانى دارد، درختها، ميوه‏ها(209) يك دفعه نيمه شبى صاعقه‏اى بيايد و همه‏اش را آتش بزند.

براى منت گذاشتن يا اذيت كردن داستان لطيفى در داستانهاى شگفت، بنده نقل كرده‏ام كه آن مرد شريف فرمود در عالم رويا قصر مجلل و باشكوهى را ديدم گفتم: از كيست؟ گفت: مال فلان شخص نجار است بعد در همان حال يك وقت ديدم صاعقه‏اى آمد تمام قصر و باغ و درخت، آتش گرفت و خاكستر مطلق شد. از خواب بيدار شدم فردا رفتم در مغازه‏اش گفتم رفيق راستش بگو ديشب چكار كردى او را قسمش دادم خلاصه آخرش گفت نصف شب بين زنم و مادرم گفتگو شد من هم كمك زنم كردم مادرم را زدم. گفتم برو بدبخت كه همه چيزت را آتش زدى، هستيت را سوزاندى، يك عمر زحمت كشيدى به سبب زدن يك چوب به مادرت، همه‏اش را به آتش كشيدى.

راستى سخت است آدمى قرضى كه به خدا مى‏دهد نگهش بدارد باطلش نكند به رياء، اذيت، منت، آزار رسانى، ايكاش از همان اول نداده بودى، واى به كسى كه زحمت بكشد بعد هم به دست خودش خراب بكند. خدايا تو خودت آنچه را كه به ما عطا مى‏فرمائى حفظش فرما. خدايا از رياء به تو پناه مى‏بريم در دعاى ابوحمزه مى‏خوانيد: اعوذبك من الشك والشرك والرياء نمايش به خلق، جلوه به مخلوق.

صدقه پنهانى بهتر است

لذا از كمالات صدقه خفاء است هر چه كار خير مى‏كنى، كسى نفهمد براى خودت بهتر است‏(210) صدقه نهانى كه هيچكس نداند آتش قهر خدا را خاموش مى‏كند اگر بزرگترين گناه از تو سر زده كه قهر خداى را به هيجان آورده تا صدقه سر دادى، خاموشش مى‏كند خاموش كردن آتش جهنم دست خودت است.

مثال بزنيم براى صدقة السر فرض كنيد كسى ده هزار تومان قرض دارد موعدش هم رسيده ندارد. شما تا شنيديد چكى مى‏نويسيد به اسم حامل كه اسم خودت را هم‏6 ننويسى بدون اينكه كسى بفهمد يا اينكه اگر چنانچه مى‏خواهى از اين پنهان‏تر باشد پول نقد برمى‏دارى سر و صورتت را هم مى‏پيچى كه حتى همان شخص هم نفهمد، مى‏روى به او مى‏دهى و تا آخر عمر هم به احدى نمى‏گوئى، چون اگر گفتى از حساب خدا بيرونش آوردى.

چند روز قبل گفتم كه زهرى گفت: امام سجاد را ديد پشته‏اى بدوش داشت در خانه‏ها كه مى‏رفت نقابى به صورت مى‏انداخت تا شناخته نشود در عين حالى كه شب بود تا صاحب خانه نفهمد كيست، بعضى از بستگان امام، هر وقت اسم زين العابدين (عليه السلام) برده مى‏شد جسارت مى‏كردند مى‏گفتند: آقا خودش مى‏خورد و هيچ به ياد ما نيست. چه وقت فهميدند؟ بيست و پنجم ماه محرم ديدند خبرى از اطعام نشد. چون آقا دار فانى را وداع گفته بود.

/ 173