صدقه سرى كه على (عليه السلام) داشته است همه شما سابقه داريد كه وقتى حسنين عليهما السلام از تشييع جنازه بر مىگردند مىرسند به خرابهاى سرى مىبينند بيمارى افتاده. سرش را در دامن مىگيرند احوالش را مىپرسند مىگويد كسى به داد ما نمىرسيد مگر يك نفر كه اينجا مىآمد و خوراك در دهن من مىگذاشت. آقايان پرسيدند از او پرسيدى كيست؟ گفت من چشمم نمىديد از او پرسيدم آقا اسم شما چيست؟ فرمود بنده خدا هستم. امامين فرمودند: آيا نشانهاى از او دارى؟ گفت: در اين خرابه كه بود ذكر كه مىخواند تمام سنگ و كلوخ و ديوار اينجا همه تسبيح خدا مىكردند. صداى گريه حسن مجتبى بلند شد فرمود: پدر ما على (عليه السلام) بود كه حالا ما از تشييع جنازهاش بر مىگرديم. اين بيچاره مريض هم گريان شد التماس كرد گفت: آقازادهها ممكن است مرا سر قبر پدرتان ببريد منت بر من بگذاريد چنين گويند كه او را آوردند به امر امام او را به سر قبر اميرالمؤمنين (عليه السلام) آنقدر ناليد و گريه كرد تا مرد.
از بهترين مالتان صدقه بدهيد
اگر مىخواهى با خدا معامله بكنى اول بايد سر باشد تا علوى در تو پيدا گردد از بزرگى حق، تراوشى در تو پيدا گردد ديگر آنكه چيزى كه مىخواهى بدهى از بهترين دارائيت باشد. واى از آن بى حياهائى كه آيه قرآن در مذمتشان نازل شد. خرماى خراب شده مىدهد در راه خدا حالا كه آورده كاش مىگذاشت گوشهاى جداگانه، آمده خرماى ترش كرده را به داخل خرماهاى پاكيزه ديگران مىريزد كه آيه شريفه مىفرمايد خودتان از اين خرما نمىگيريد(211) نه فقط خوب بلكه بهترين را بايد براى خدا بدهى(212) .انگور تازهاى براى امام زين العابدين (عليه السلام) هديه آوردند حضرت خوشه انگور را گرفت تا ميل كند سائلى رسيد مقابل امام اظهار فقر كرد. حضرت هم همين انگورى كه بود به او داد. راوى عرض كرد آقا اين انگور نوبر را براى شما آوردهاند به سائل پول بدهيد انگور را خودتان ميل كنيد. فرمود نخواندى آيه قرآن را لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون من انگور را دوست مىدارم اين بهتر از پول است.
بهترين نخلستانها براى فقراء
باز روايت در اين مقام بسيار است در وقت نزول آيه شريفه لن تنالوا البر... (مسلمانها اينجور قرآن بر آنها اثر مىگذاشت) ابو طلحه نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد گفت من چند نخلستان دارم بهترينش كه هم چشمه آب در آن است و هم نخلهايش چنين و چنان است اين را در راه خدا مىدهم. رسول خدا هم دعا دربارهاش كرد فرمود: وقفش كن بر ارحامت. قبول كرد وقف بر ارحامش كرد طبق دستور رسول خدا.در تفسير آيه شريفه دارد كه حارثة بن اسامه اسب قيمتيش را داد ديد از اسبش عزيزتر چيزى ندارد اسبش را آورد در منزل رسول الله كه يا رسول الله من اين اسب را خيلى دوست مىدارم اين را دادم در راه خدا كه رسول خدا هم دعايش كرد.اجمالاً هر كس هر چيزى را دوست مىداشت همان را مىداد.