قلبى كه طاقت شنيدن آيه عذاب ندارد
تا يك آيه عذاب برايش بخوانند از كف مىرود. در تذكرهها نوشتهاند وقتى كه منصور عمار رد مىشود مىشنود از خانهاى صداى نالهاى مىآيد گوش مىگيرد مىفهمد جوانى است با خدا مناجات مىكند. خوشش آمد ديد دلش آتشينى دارد آتشى روى آتشش ريخت، از شكاف در، آيه عذابى برايش خواند يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم بالاخره يك وقت ديد صدا نمىآيد فردا آمد از همانجا رد شود ديد صداى گريه مىآيد نگاه كرد ديد پير زنى گريان است، پرسيد چيست؟گفت: جوانى داشتم ديشب در حال عبادت بود يك نفر از پشت در، آيه عذابى خواند كه پسرم طاقت نياورد صيحهاى زد و از دنيا رفت چقدر دلش رقيق و لطيف بوده است. اين لطافت كه حالا هست فرداى قيامت سرايت در بدنها دارد. مومن به اين لطيفى تو را به خدا آيا مىشود در كُند و زنجيرش كرد. قرآن مىفرمايد مومنين وقتى آيه قرآن برايش مىخوانند مىلرزند(248) مىترسند لذا بهشتيان تمامشان لطيف هستند و جهنميان همه غليظ و سخت هستند. واى از قساوت دل(249) (براى شرح قساوت دل به كتاب قلب سليم مراجعه كنيد) امروز روز كار است. فردا فديه (حبس خريدن) نيست عدل اين الست كه خوراك مناسب جهنمى، حميم است نه آب حوض كوثر. از آن طرف هم حميم جهنم نمىشود نزديك بهشتيان برد. در قرآن مجيد مىفرمايد: بعد از آنكه بهشتيان در بهشت و جهنميان در جهنم هر كس در جاى خودش قرار گرفت، منادى ندا مىكند الحمدلله، حمد خدائى را كه هر كس جهنمى بود به جهنم و هر كه هم بهشتى بود او را به بهشت برد(250) .
مسيح بر سر جنازه مادرش مريم
در مصابيح القلوب سبزوارى اين داستان را نقل كرده است جناب عيسى شهرى نبوده بلكه بيابانى بوده است و از اين قريه به آن قريه مىرفته است. گاهى حضرت عيسى با حواريين مىگشته است گاهى دو تا گاهى بيشتر تا بالاخره يك وقت تمام قوم را رها مىكند فقط مادرش مخدره سيده زنان زمانش حضرت مريم و خودش رفتند كوه لبنان را اختيار كردند و آنجا هم روزها بعضى از اوقات مادرش را رها مىكرد ميوه و خوراكى از درختها جمعنموده براى مادرش مىآورد و افطار مىكردند. روزى جناب مسيح براى تهيه خوراك رفت، تصادفاً مرگ مريم رسيد. در نبودن جناب عيسى، مريم از دار دنيا رفت. مسيح وقتى مىآيد مىبيند مادرش افتاده، اول خيال مىكند خواب است به آرامى صدايش مىزند متوجه مىشود كه نفس نمىكشد. خيلى به مسيح سخت گذشت، در كوه و غربت و تنهائى علاقهاش در كره خاك به مادرش بود.اجمالاً خيلى ناراحت شد چنين نوشتهاند كه خداى عالم براى انس مسيح در همان حال اجازه فرمود با روح مادرش اتصال پيدا كند و با مادرش انسى بگيرد از جمله از مادرش پرسيد گفت من كه موقع مردنت نبودم تا از تو بپرسم دلت چه مىخواهد حالا بگو. فرمود فرزندم حالا كه اينجا رسيدم آرزو دارم برگردم به دنيا شبهاى طولانى زمستان در مكان تار و تاريكى با خداى خودم راز و نيازى داشته باشم و روز گرم تابستانى باشد آن روز را روزه بدارم.در روايت است كسى كه نور سحر خيزى نداشته باشد در قيامت مفلس است. خدا همه را موفق بدارد.
يك شب قدر بهتر از هزار ماه
تا حال دو ثلث از ماه رمضان گذشته است و از ثلث آخرش هم دو روزش گذشته است يك امشب ديگرى از قدر باقى مانده است. ليلة القدر - اگر ليلة القدر نصيب كسى شود خير من الف شهر بهتر از هزار ماه عبادت است لذا امام صادق (عليه السلام) در شب بيست و سه ماه رمضان مريض بود فرمود بسترم را ببريد در مسجد پناهنده به خانه خدا بشوم.روايت است كه فاطمه زهرا سلام الله عليها خودش و هر كه در خانه بود سعى مىكرد كه خوابشان نبرد با خدا راز و نيازى داشته باشند. در شب بيست و سوم رسيده است كه هر كس سوره روم و عنكبوت بخواند اهل بهشت است ضمناً مغرور هم نشويد اين قضايا قضاياى مطلقه است بيان بزرگى ثواب و كار است مثل گريه بر حسين (عليه السلام) است كه هر كس بر حسين (عليه السلام) گريه كند، بهشت برايش واجب است.در يك روايت مىفرمايد كسى كه امشب (شب بيست و سوم) سوره روم و عنكبوت را بخواند بهشت برايش واجب است. در روايت ديگرى هم مىفرمايد شب قدر چهار طايفه هستند از هر فضلى محرومند يكى دائم الخمر، ديگر عاق والدين، سوم قاطع رحم، گاه مىشود شخص تا پدر و مادرش زنده بودند از او راضى بودند وقتى مردند يادشان نمىكند ناراضى مىشوند. خدايا به عزت و جلالت حيا و ميتا پدر و مادر و ذوى الحقوق از ماها راضى بفرما.خدايا ما كه جاهليم هيچ متوجه نيستيم تو نظر لطفى بفرما خدايا به حق اين شب بزرگ پدر و مادر و بستگان ما و همه را غريق رحمت بفرما.چهارم، مشاحن يعنى كسى كه با مؤمنين دشمنى نمايد(251) .