در سال، چند هزار ميليارد تن اين كره خاك مواد غذائى به ريشه درختها مىدهد اينها تمامى انفاق خداست از اين خاك چقدر مواد غذائى، مواد رشد گياهى افاضه مىشود خدا داند در سال ميلياردها تن آب درياها تبخير مىشود به صورت ابر در فضا و سپس باران مىبارد و زمينهاى مرده را سيراب مىكند، درختهاى خشكيده را شاداب مىكند اين هم انفاق دريايش.اما انفاق گياهى: در سال ميلياردها از برگ تا علف تا ميوه هائى كه تمام اين نباتات به حيوانات مىدهند اين انفاق است.انفاقهاى خدا را كه نمىشود شمرد. براى نمونه، به خاك، آب، گياه اشاره كردم. روزانه ميليونها زنبور عسل از اين سفره الهى مىخورند عسل شيرين به بشر مىرسانند اين نمونهاى از انفاقهاى خداست.
انفاق باقى خدا لايق بشر است
انفاقى كه لايق مقام ربوبيت باشد هيچكدام از اينها نيست چون تمامش فانى است هر چه آفتاب، زمين، گياه، حيوان، دريا مىدهند فانى است، مناسب مقام الوهيت و ابديتش انفاق ابدى است عطاهاى فناناپذير و بخشش هائى كه نهايت نداشته باشد منحصراً لايق طايفه بشر است چون غير از بشر، موجودات مادى همه فانى است فقط چيزى كه باقى مىماند خدا و روح آدمى است(196) خدا شما را ابدى خلق كرده، براى هميشگى آفريد. من كه مىگويم آدمى مرگ و مير ندارد، غرضم مرگ و مير روحى است نه بدنى. از وقتى كه در شكم مادر، سن چهار ماهگى، روح دميده شد و بعد رو به تكامل رفت، ديگر مرگ ندارد. خلاصه روح آدمى باقى به بقاء الله است. ساعت مرگ به مؤمن خطاب مىرسد يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية(197) مرگ بدن، اول تكميل حيات روح است. خواستم بگويم انفاق خدائى براى شما است كه خدا گرامى تان داشته است.(198)
عطاهاى باقى پس از مرگ آمادگى مىخواهد
انفاقهاى ابدى نهايت ندارد، روايت دارد هر كسى از ساعت مرگش عذابى نداشته باشد ديگر ندارد قربان آن كسى كه از ساعت مرگش كارهايش درست باشد(199) از ساعت مرگ عطاهاى ابدى است اما رسيدن به اين عطاها استعداد مىخواهد، آمادگى مىخواهد از ابتدا آدمى استعداد عطاهاى عظيمه باقيه ابديه را ندارد.پيدا شدن آمادگى به اين است كه آنچه كه خدا به او داده، پول، سلامتى، آبرو تمامش را در حساب خدا بياورد خيلى آسان است ولى كمى بايد پا روى هواى نفس گذاشت كه تمام كارهاى مشكل آسان مىشود اگر آمد در حساب خدا بزرگ مىشود بزرگ كه شد سعه روح پيدا مىشود وجودش، هستيش بزرگ مىشود عظمت كسب مىكند از عظيم مطلق، كسى كه با خدا معامله مىكند بزرگ است بقدرى بزرگ مىشود كه به عالم غيب سر و كار پيدا كند(200) مردانگى مىخواهد، مردانگى هم در اتفاق پيدا مىشود يعنى قوائى كه خدا به تو داده تا مالى كه خدا به تو داده هر اندازه در حساب خدا گذاشتى رشدى در خودت پيدا مىشود چون طرفت خداست آماده سلطنت ابدى الهى مىگردى عطاهاى ابدى پس از اين است كه تو با خدا سر و كار داشته باشى من ذا الذى يقرض الله قرضاً حسناً هر كه قرض خدا داد نه اينكه خدا احتياج دارد! اگر مىخواهى به عطاهاى الهى برسى همين كه دارى، فانى بده، باقى بگير فيضاعفه له اضعافاً مضاعفة .