بسم الله الرحمن الرحيملئلا يعلم اهل الكتاب الا يقدرون على شىء من فضل الله و ان الفضل بيد الله يوتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم(476) .
چيزى از فضل خدا به دست يهود و نصارا نيست
كلام در اين آيه شريفه بود كه آخرين آيه از سوره الحديد است عرض شد به طور اختصار لاء در لئلا را بيشتر از مفسرين زائد گرفتهاند كه براى تأكيد آورده شده است لئلا يعلم يعنى ليعلم اهل الكتاب الا يقدرون على شىء من فضل الله يعنى ما نسبت به مسلمين آنهائى كه متعهد باشند و آنهائى كه مطيع رسول باشند دو بهره از رحمت داديم كه در نور حركت نمايند تا اينكه يهود و نصارا بدانند فضل خدا به دست آنها نيست چون يهود معتقد بودند نبوت مختص به ماست در غير ما نبوت نخواهد بود بلكه گويند و مىگويند و متعقدند كه اين يهود و اسرائيلى كه هست آقاى روى كره زمين هستند هيچ كس از بشر بر يهود تفوق ندارد آقاى زمين يهود است و نبوت كه رشتهاى از فضل خدا است مختص به يهود است.مسيحين هم قريب به همين حرفها را دارند، آنها هم گويند كه روى كره زمين از مسيحى شريفتر كسى نيست، نبوت در بين ما بوده، بلكه بالاتر از نبوت، خدائى، بطورى كه امت عيسى ابناء اللهاند، احباء اللهاند، اولياء اللهاند، فضل خدا مختص به مسيحين هست، اين آيه شريفه مىخواهد بفرمايد نه يهود نه مسيحى، اى اهل كتاب تمامتان بدانيد فضل خدا و نبوت در دست شما نيست، نورى كه آدمى به آن حركت كند يعنى روشن باشد، دانا شود، از حيرت بيرون بيايد بفهمد راز آفرينش را، هدف از زندگى را بداند، كجا بوده و كجا خواهد رفت را بداند، الان كه در راه سعادت است، سعادت يا شقاوت را ببيند، اين نور رشتهاى است از فضل خدا كه نه در دست شماست اى يهود، و نه در دست مسيحيين و نصارا هست.اين بيچاره اصلش از كتاب آسمانى چيزى در دست ندارند در محل خودش به مدارك خود يهود و نصارا ثابت شده است كه اين تورات و انجيل فعلى هيچ كدام تورات و انجيل اصلى نيست.تورات اصلى بر جناب موسى نازل گرديد بو بخت النصر بعد از آنكه بيت المقدس را خراب كرد، آتش سوزى كرد، هر چه تورات بود آتش زد يك صد و پنجاه سال بعدش عزير محفوظات خودش را چيزهائى كه در حافظهاش بود به عنوان تورات نوشت و بعداً داستانهائى را به آن اضافه كردند، كاش داستانهاى صحيحى بود قصه هائى كه از عقل دور است افتراها به پيغمبرها!همچنين انجيل پس از آنكه جناب عيسى از بين نصارا رفت و به قول مسيحيين كشته شد پنجاه و نه سال پس از مسيح متى انجيلى نوشت آنچه را كه در خاطر داشت نوشت به انجيل متى مشهور شد بعد از صد سال ديگر مرقس پيدا شد او هم انجيلى نوشت، چندى بعد از او يوحنا پيدا شد، خلاصه تا بيست انجيل نوشته گرديد كه اخيراً يعنى در دو سه قرن قبل پاپ وقت، كشيشها را جمع كرت و بررسى كردند چند تا از آن انجيلها را كه مناسب نديدند باطل كردند، از بين بردند مثل انجيل برنابا چون در انجيل اين شخص چند مطلب حق بود و تطبيق به دين اسلام مىكرد ممنوع كردند و بقيه را به صورت كتاب تمامى به نام عهد جديد در برابر عهد عتيق كه تورات باشد منتشر كردند.خلاصه آنچه به دست اينها است كتاب آسمانى نيست گفتهها و نوشتههاى افرادى است كه بعد از پيغمبرشان انشاء كردند قصه گوئى كردند محفوظاتشان را زياد كردند نه وحى خدا است.
افتخار مسلمين، قرآن وحى خدا است
مسلمانان بايد از شوق در پوست نگنجيد، مسلمانند كه در دستشان عين وحى خداست، بدون اينكه يك كلمهاى به آن اضافه شده باشد و آن هم قرآن مجيد است، همان قرآنى كه بر خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل گرديد.تمام طبقات مسلمين با اين همه اختلاف هفتاد و سه فرقه هر فرقهاى هم صدها گروه، تمام گروههاى مختلفه همه با هم مىگويند اين قرآن است اين قرآنى كه در صدر اسلام بود همين است يك واوى به آن اضافه نشده است، فضل خدا كه نبوت است، فضل خدا كه نور ايمان است، در دست مسلمانها است، نه شما بيچارهها.لئلا يعلم اهل الكتاب يعنى ليعلم اهل الكتاب اهل كتاب بدانند الا يقدرون على شىء من فضل الله توانائى ندارند بر چيزى از فضل خدا و ان الفضل بيد الله يوتيه من يشاء هر چه هست در دست خودش است به هر كه خواست مىدهد والله ذوالفضل العظيم خداوند داراى بخشش بزرگ است اين را بيشتر از مفسرين گفتهاند.