حقيقت خداى را چون حقيقت روح ندانيم - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت خداى را چون حقيقت روح ندانيم

ديگر از وجوهى كه ذكر كرده‏اند چنانكه روح فقط از آثار و نشانه‏هايش آدمى يقين به آن دارد اما فهميدن حقيقتش محال هيچ بشرى كنه روح را ندانسته است‏(357) با اينكه شكى در بودن آن و آثارش نيست بلكه شرف بدن، روح است.




  • تن آدمى شريف به جان آدميت
    نه همين لباس زيباست نشان آدميت



  • نه همين لباس زيباست نشان آدميت
    نه همين لباس زيباست نشان آدميت



ولى حقيقت جان آدمى را هيچ كس نمى‏داند، كسى هنوز از جان خودش سر در نياورده كه حقيقتش چيست فقط كارهايش را مى‏بيند چنانكه پى به ذات خدا نمى‏تواند ببرد. اى بشر، تو كه جان خودت را نمى‏دانى چطور مى‏توانى ذات خدا را بشناسى.

كار عزرائيل حيرت آور است

اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى‏فرمايد(358) مخلوقى از مخلوقهاى خدا جناب عزرائيل است تو در كار عزرائيل حيرانى، توى اطاق در بسته كه سر سوزنى وزنه‏اى نيست آيا حس مى‏كنى وقتى عزرائيل از در بسته جانش را گرفت، وقتى ملك جان كسى را مى‏گيرد آيا تو مى‏بينى از اين بالاتر بچه در شكم مادر، ملك الموت جانش را مى‏گيرد آيا ملك الموت در شكم مادر مى‏رود و جان بچه را مى‏گيرد يا اينكه تا اشاره كرد قوه جاذبه الهيه كه به ملك الموت داده است جان بچه را حذب مى‏كند. اجمالاً اى انسان تو در كار يك ملك حيرانى، كارش را مى‏بينى خودش را نمى‏بينى.

در ليلة المعراج رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) به ملك الموت فرمود در آن واحد اگر بشرى مشرق و ديگرى مغرب باشد و عمرش تمام شده باشد چه مى‏كنى؟ گفت يا رسول الله خداى عالم تمام دنيا را براى من مثل سفره‏اى قرار داده كه در اختيار من است در آن واحد هر نقطه‏اى از زمين تحت قدرت من است.

روح هزار كار مى‏كند و يكى است

تو كه در اين ملك حيرانى آيا مى‏توانى در خدا فكر كنى؟ حرام است كسى در ذات خدا فكر كند كه خدا چگونه است، غير از اينكه از آثارش يقين كنى كه خدا همه جا حاضر و ناظر است هر كجا رو مى‏كنى مى‏بينى صنع خداست، هر گياهى كه از زمين رويد وحده لاشريك له گويد از وحدت فعل پى مى‏برى به وحدت فاعل، يعنى تمام دستگاه يكى است يك مدبر دارد، صدها، هزارها، ميليونها، ميلياردها مراتب خلقت است تمام برگشتش به يكى است لا اله الا الله.

روح تو صدها كار مى‏كند ولى يكى است وحدت روح در بدن گواه است بر وحدت ذات بى‏زوال احديت در بن عالم وجود جزئى و كلى كارها به دست خداست مثل بدنت از سر تا پايت زير نظر روح توست كه يك مرتبه احساس مى‏كند دندانش درد مى‏كند، خارى به پايش خليده زود آن را بيرون مى‏آورد. غرضم تدبير است چنان كه مدبر بدن با صدها كار يكى است. مدبر عالم وجود ميلياردها مراتب هستى، يكى است لا اله الا الله. اين بحث مهمى است از معرفه النفس كه در آن معرفت رب است. خدا را نمى‏بينى كارهايش را كه مى‏بينى گواهى مى‏دهى اشهد ان لا اله الا الله مثل جانت آن را نمى‏بينى ولى كارهايش را مى‏بينى پس من جان دارم چون كارهايش را مى‏بينم.

/ 173