حكم لعب بسته به عنوان ثانوى است
مثلاً لعبها گاهى با قمار است اگر به آلات قمار است بلاشك حرام است هر نوع قمارى باشد اگر برد و باخت هم نباشد حرام است و اما غير از آلات قمار را گر برد و باخت بر سر مال باشد آن هم حرام است مثلاً اگر دوچرخه سوارى مىكنند و مىگويند سر فلان دقيقه هر كس زودتر به آنجا رسيد اينقدر، از طرفى كه ديرتر رسيده بگيرد مسابقه مىگذارند، با عوض لا سبق الا فى خف او نصل او حافر(399) گروبنديها تمام حرام است چندى قبل شرط بسته بودند كه هر كس يك من بستنى بخورد صد تومان بگيرد، يك نفر خورد صد تومان را گرفت و فى المجلس هم مرد، عيبى ندارد مىارزد!!ديگر از عناوين محرمه، هرگاه چنانچه آن بازى كه مىكند نه آلات قمار است و نه برد و باخت است لكن عنوان ديگرى براى حرمتش پيدا مىشود مثلاً ايذاء به غير، اذيت به ديگرى شد، اين بازى حرام است، اذيت به خود يا غير، فرقى نمىكند روى آن عنوان، باز، حرام مىگردد، مثل كشتى گرفتن يا بوكس، بالاخره يا دست تو مىشكند يا دست او، يا اعضاى بدن تو عيب دار مىشود يا او، بالاخره بلائى به سرتان مىآيد همديگر را زدن حيوانى است عرضم بازيهائى كه در آن اضرار است براى خودش يا براى طرف يا ديگرى آن هم حرام مىگردد، اما توپ بازى كردن اگر چنانچه ضررى نداشته باشد مانعى ندارد ولى اگر زيان و ضررى به خودش يا به ديگرى برساند باز هم عنوان حرمت دارد من عرض مىكنم اگر موجب زيان و ضرر شد براى خود يا ديگرى حرام است و اگر زيان و ضررى نداشت عيبى ندارد اگر چنانچه به غرض عقلائى باشد كه خوب است مثلاً براى صحت مزاجش ورزش مىكند.و اما سينما: خودش يعنى توى ساختمان حرمت ذاتى ندارد يعنى اگر كسى آنجا كار دارد عيبى ندارد اما هنگامى كه برنامههاى حرام در آن رفتنش بلاشك حرام است، نشستن حرام، تماشا كردنش حرام، اگر داخلش چنين است كه ما بيرونش رد مىشويم تبليغش كرده است كه لعنت خدا به مؤسسش، عكس زن لخت كه آدمى شمرش مىشود كه تكرار نظر به عكسش كند، وقتى كه چنين فحشا گريهائى باشد. لعنت خدا به كسى كه برود برنامه هايش را تماشا كند، يك مرتبه كسى نگويد پس كسانى كه به سينماى ركس آبادان رفته بودند چون كارشان حرام است پس كشتنشان عيبى نداشته، كجا را به كجا مىزنى اولاً بايد ديد فيلمى كه نشان مىدادند چگونه فيلمى بوده اگر مسلم شد از آن قبيل لعبهاى حرام بوده، رفتنش حرام است ولى هر كس هر حرامى به جا آورد كه خونش حلال نمىشود، اين عمل كه خونشان را حلال نمىكند، بايد آنها را به توبه واداشت، لعنت خدا به دستگاههائى كه اين بيچارهها را آتش زد.مؤمن از كار خدا به شگفت مىآيد
اين پنج عنوان حيات دنيويه آدمى است و آن وقت اين حيات دنيويه آدمى كه به اين پنج چيز مىگذرد يعنى بدون دين، بشرى كه اعتقاد به دين ندارد، حياتش اين پنج عنوان است آن وقت چه مىشود؟كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم ييهج فتراه مصفراً غيث يعنى باران بهارى كه وقتى مىآيد دانه بزرگ، زرع را چگونه رشد مىدهد؟ هنوز سه روز نشده تمام سبزيها رشد كرده كه وقتى صحرا مىروى چشم خيره مىشود. اعجب الكفار در اينجا، كفار دو معنى دارد احتمال اول اين است كه معناى زراع باشد، علت اين است كه به زارع كافر مىگويند چون كفر به معنى بستر است، زارعها بذر را زير زمين نهان مىكنند لكن وجه ديگر بهتر است، مراد به كفار همان كافران خارجى است، يعنى آنكه منكر خدا است، وقتى كافر زارع مىآيد سر زراعتش خود زراعت به شگفتش مىآورد.مؤمن زارع وقتى مىبيند زراعتش خوب شده خداى را به نظر مىآورد، زراعتكار كافر نشانهاش اين است كه وقتى زراعتش را مىبيند به خودش مىبالد. ولى اگر مؤمن به خدا باشد تا چشمش به زراعتش افتاد مىگويد الله اكبر، خدا پيشش بزرگ مىآيد: چه خدائى اعجب الكفار نباته كفارند كه متعجبند ولى اعجب المؤمنين خالقه و رازقه نسبت به مؤمنين نفس زرع به شگفتش نمىآورد قدرت بى نهايت پروردگارش، كرامت حق آنها را بشگفت مىآرود ثم يهيج سپس خشك مىشود فتراه مصفراً پس آن را زرد مىبينى پس از زرد شدن ثم يكون حطاماً سپس خرد مىگردد مثل اينكه نبود بعد از خشكى چطور ريزه ريزه گرديد از بين رفت آدمى بدبخت هم همين است. زندگى دنيايش چند صباحى: سن جوانى و زينت - آرايش زندگى مرفه.