تحريكات ابوعامر و مرگ در تنهائى - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحريكات ابوعامر و مرگ در تنهائى

فمارعوها حق رعايتها پيش از آمدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) همين ابوعامر راهب مى‏گفت بايد منتظر بود احمد بيايد حالا كه احمد آمده مى‏گويند نه اين خودش نيست، تا جائى كه خودش بى شرف آمد پيش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: يا محمد تو چه مى‏گوئى و چه حرف تازه‏اى دارى؟ فرمود دين حنيف ابراهيم خليل. آن بى شرف هم گفت كه من هم مثل تو هستم، من هم دين حنيف ابراهيم دارم. پيغمبر فرمود: تو چنين نيستى، تو مخلوط كرده‏اى. مردك هم قهر كرد و از پيش رسول خدا رفت و شروع به لشكركشى كرد و موقعى كه رسول خدا اظهار دلتنگى كرد رسول خدا نفرينش كرد فرمود (خلاصه روايت شريفه) از خدا مى‏خواهم هر كدام از من و تو دينمان از طرف خدا نيست، خداوند در تنهائى ما را هلاك كند. خودش هم گفت الهى آمين. بالاخره شروع به تبليغ بر عليه رسول خدا كرد. احزاب از جمع آورى كرد تا جائى كه خودش را رساند به شام. از شام كه مركز يهود بود، شاميان را تحريك مى‏كرد كه لشگركشى كنند. در مقابل رسول خدا به هر حال در مسافرت شامش از قريه‏اى كه به قريه ديگر مى‏رفت در بيابان تنها افتاد و به جهنم واصل گرديد.

گناه بخشى خيانتى برتر

فمارعوها حق رعايتها ديگر از خلاف كاريهاى رهبانها، گناه بخشى خود را خدا يكى كردن اين خيلى عجيب است مردك تو آمدى كه عبادت خدا بكنى ولى حالا هر كس آمده و گفت گناه كردم چند مثقال طلا مى‏گيرى و مى‏گوئى برو كه بخشيدمت. تو خودت بايد در خانه خدا بيائى بگوئى الهى العفو، خدايا مرا بيامرز، آن وقت به كسى ديگر مى‏گوئى برو كه آمرزيدمت! اين گناه بخشى كه از همان سابق كه راهب شدند، رهبانى را اختيار كردند، دانايانشان نسبت به امتشان گناه بخشى را رواج دادند!

يكى از رفقا چند سال قبل گفت در كليساى فرانسه براى تماشا به قسمت گناه بخشى رفتم، ساختمان مفصل عجيبى كه چندين طبقه داشت و چقدر طولانى و موقف، موقف داشت. عده‏اى نشسته بودند با ميز و قلم و كاغذ. گناهكار بدبخت آنجا مى‏آيد، اول گناهش را به اينها مى‏گويد آنها هم گناه را مى‏نويسند نوشته را به دستش مى‏دهند مى‏گويند برو طبقه فلان. نامه را مى‏دهد، آنها هم به مواقف ديگر مى‏برند وقتى برمى‏گردد نوشته شده است كه مثلاً صد دلار بده، تا گناهش چقدر باشد. اين پول را در بانك همانجا به حساب مخصوص مى‏ريزد و رسيدش را مى‏گيرد محل ديگر مى‏آيد بعد بايد برود محل آخرى آمرزش نامه را بگيرد و قشنگ مى‏نويسد: جناب پاپ شما را آمرزيد و من مى‏گويم: خيلى غلط كرد. خودت را چه كسى مى‏آمرزد؟ تو كيستى كه چنين غلطى كنى!

دكان بهشت فروشى را بست

آفرين به مرد اصفهانى، رحمت خدا بر او باد، چند سال قبل، گفتند يك نفر اصفهانى زرنگ در رم از برنامه گناه بخشى خيلى ناراحت شده مى‏بيند عجب است كار اينها، يكى گناه بخشى و ديگر بهشت فروشى، نقشه خوبى كشيد به هر نحو بود خودش را به پاپ رسانيد گفت من آمده‏ام امروز همه جهنم را از شما بخرم چند مى‏فروشى؟

گفت مگر كسى جهنم را مى‏خرد! گفت آقا شما مالك هر دو هستيد، من مى‏خواهم جهنم را بخرم، قبول نكرد، گفت آقا شما پول را بشناس بالاخره قبول كرد گفت تمام جهنم را بدون اينكه وجبى از آن كم باشد او هم گفت مثلاً صد هزار دلار تا گفت، اصفهانى هم قبول كرد مثلاً صد هزار دلار داد و سندى هم گرفت كه نوشته شده بود ششدانگ جهنم را جناب پاپ به اين جناب اصفهانى به صد هزار دلار فروخت و تصويب شد و اين سند را گرفت و امضاى پاپ را هم گرفت اعلانى به ديوارها چسبانيد ايها الناس آقايان مسيحيها از اين به بعد جهنم ملك مطلق من است، من هيچ كدامتان را راه نمى‏دهم و نمى‏گذارم هيچ گناهكارى پا توى جهنم بگذارد بالاخره كم كم دكان جناب پاپ بسته شد فهميد كه اين اصفهانى چه كلاهى سرش گذاشته است هر چه فرستاد كه بيايد و سند را فسخ كند حاضر نگرديد تا اين روسياهى باشد تا روز قيامت.

/ 173