خليفه و آرزوى گاز ربودن - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خليفه و آرزوى گاز ربودن

درباره عبدالملك بن مروان مى‏گويند: در قصرش وقتى تماشا مى‏كرد، از دور ديد يك نفر قصارى مى‏كند يعنى لباس مى‏شويد. آهى كشيد گفت ايكاش از اول عمرم شغل اين شخص را داشتم و اين خلافت به دست من نيامده بود. باور كنيد راست مى‏گفت، رياست چيزى است كه از دور به نظرت خوب مى‏آيد.




  • ظاهرش چون گور كافر پر حلل
    باطنش قهر خدا عزوجل



  • باطنش قهر خدا عزوجل
    باطنش قهر خدا عزوجل



خيال مى‏كنيد كه رئيس جائى شد راحت است؟ چقدر حسود و مزاحم دارد اين طور نيست كه راحت باشد اصلاً رياست، جز وهم و اعتبارى بيش نيست، ذاتش با يك گدا فرقى ندارد، امر خارج از ذات هم اگر حسابش كنيد چيزى نيست، حالا كه رئيس شد آيا خوراكش چند برابر شده؟ خلاصه رياست را عزت مى‏نامى وگرنه موهوم و زودگذر است ناگهان بانگى بر آمد خواجه رفت .

سگى به جاى اسبان، حمال خوراك

امير صالح بعد از آنكه مقابل با امير تيمور لنگ مى‏شود و مى‏جنگد و بالاخره غالب مى‏شود، امير تيمور لنگ را مى‏گيرند حبس مى‏كنند، موقعى كه مأمور خوراكى آورد خواست جلو امير تيمور بگذارد ظرف نبود سطلى در آنجا بود خوراك را در سطل ريخت و جلوى امير گذاشت در اين اثنا سگى رد شد سر كرد در سطل، امير تيمور نهيبش كرد سگ سر بلند كرد بند سطل گردن سگ افتاد و پا به فرار گذاشت. آشپزخانه امير را همراه برد امير خنده‏اش گرفت. مأمور به امير صالح خبر داد، امير هم برايش رقت كرد گفت او را در حرم بياوريد. قدرى از او دلجوئى كرد گفت شنيدم خنده كردى گفت بله روز قبل سيصد مركب از قاطر و شتر و الاغ طباخ خانه لشكر مرا حمل مى‏كرد امروز يك سگى آشپزخانه ما را حمل كرد. امير صالح هم گفت بنده خدا اصل اين امارتهاى من و تو تمامش بازيچه است بس است در پستى اين عالم كه يك شلى مثل تو و كورى هم مثل من امير شود. غرضم تمامش وهم و خيال است.





43) و ما من دابة فى الأرض الا على الله رزقها.

سوره هود، آيه 6.

44) فسا كتبها للذين يتقون و يوتون الزكوة والذين هم باياتنا يومنون.

سوره اعراف، آيه 156.

45) دعاى افتتاح در اعمال شبهاى ماه رمضان.

46) ما علمت لكم من اله غيرى.

سوره قصص، آيه 38.

47) و قضى بينهم بالحق و قيل الحمد لله رب العالمين.

سوره زمر، آيه 75.

48) و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلاً.

سوره اسراء، آيه 72.

49) سوره حديد، آيه 1.

50) سوره جمعه، آيه 1.

51) سوره اسراء، آيه 44.

52) سوره مؤمنون، آيه 14.

53) سوره اسراء، آيه 44.

54) كلمه طيبه، ص 219، حكايت 4.

55) سوره حديد، آيه 1.

56) و اوحى ربك الى النحل ان التخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون

سوره نحل، آيه 68.

57) علمنا منطق الطير و اوتينا من كل شى‏ء.

سوره نمل، آيه 16.

58) سوره نحل، آيه 21.

59) نطق به معنى اظهار مافى الضمير است و در انسان به وسيله زبان است و در حيوانات به وسيله صداهاى مخصوص و گفته شده كه بسيارى از حيوانات مقاصد خود را به يكديگر به وسيله صداهاى خفيفى كه بشر عاجز از شنيدن آن است به يكديگر مى‏فهماند و بعضى مانند مورچگان به وسيله حركت شاخكهاى خود مقاصدشان را مى‏رسانند و اينها همه نطق ملكى و عالم ظاهر است.

نطق ملكوتى عبارت است از آشكار نمودن حقايق و مطالب به وسيله اشيا، جماد، نبات، حيوان در همان عالم ملكوت كه غيب عالم ماده است كه بشر عادى از ادراك آنها عاجز است و از اين قسم است خبر دادن هدهد به سليمان حالات شهر سبا و شرك و كفر آنها و غفلت آنها از توحيد خداوند و قدرت و علم خداوند و نيز خبر از اينكه آنها در دام شيطان و جلوه گريهايش در اعمال زشت هستند و نيز از هدايت و ضلالت ذكرى نموده و بديهى است درك اين مطالب براى هدهد به جهت ملكى او محال است تا چه رسد به اظهار آن پس به جهت ملكوتى است و شايد جمله سليمان كه خداوند به ما منطق طير داد همان جهت ملكوتى است وگرنه جهت ملكى را افرادى از بشر هستند كه مى‏تواند منطق حيوانات را بفهمند.

براى شرح بيشتر به كتابهاى مورچگان و موريانه و زنبور عسل تأليف موريس مترلينگ مراجعه شود.

60) و لسليمان الريح عدوها شهر و رواحها شهر.

سوره سبا، آيه 11.

61) ص 246. 62) سوره حديد، آيه 1.

63) فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى‏ء و اليه ترجعون.

سوره يس، آيه 83.

64) كتابهاى مناقب و معاجز - منتهى الامال جلد يك، ص 21، حالات پيغمبر صلى الله عليه و آله.

65) ما شكت الارض الى الله بمثل شكايتها من صب الدم الحرام و من ماء غسل الزنا و من النوم بين الطلوعين عليها.

لئالى الاخبار، جلد 5، ص 194، س 14.

66) بحارالانوار، جلد 6، ص 218، حديث 13.

67) مفاتيح، دعاى ابوحمزه ثمالى.

68) والله العزة و لرسوله و للمؤمنين.

سوره منافقون، آيه 8.

69) من كان يريد العزد فلله العزة جميعاً.

سوره فاطر، آيه 11.

70) يقولون لئن رجعنا الى المدينة ليخرجن الاعز منها ألاذل و لله العزة و لرسوله و للمومنين.

سوره منافقون، آيه 8.

/ 173