پول، حلّال مشكلات نيست - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پول، حلّال مشكلات نيست

خواستم كلمه غرور را ترجمه كنم الغرور از غار به معنى فريبنده مى‏باشد. فريبنده چيست اول از همه جناب اسكناس است پول گول مى‏زند، دلها را مى‏ربايد، مى‏گويد مشكلى دارى، اگر مريضى دارى، خوشى عيش و نوش من به كارت مى‏خورم، به قول عوام: پول حلال مشكلات است. بدبخت اگر خدا نخواهد، پول كه كار كن نيست انبارها هم پر از پول داشته باش، چه فايده؟ خيال مى‏كنى نان و رياست و سلامتى در پول است؟ نه والله، اينقدر مالهاى سنگين در دست كسانى بود كه بندى از پاى مرغى نخواستند باز كنند حسرت هم به گور بردند.

زن و رياست هم مى‏فريبند

دوم زن است هم در جهت شهوت طورى است كه مرد را بدبخت مى‏كند و فريب مى‏دهد معمولاً زن از جهت شهوت خيلى ذليل است چنان سرگرم كارش مى‏شود كه در آن حال همه چيز را فراموش مى‏كند عذاب خدا، قهر خدا هيچ اعتنائى ندارد، حتى انتقام‏هاى ظاهرى هم يادش مى‏رود نمونه قطامه و ابن ملجم مرادى.

سوم از اسباب غرور، رياست است كه از همه بدتر است. واى از كرسى رياست كه از هر حقى باز مى‏ماند. خدايا تو خودت ما را از هر غرورى نگهدار: اين موضوع هم بس است.

آيه بعد: الم يأن... چون قبلاً تفسير شده است ديگر تفصيل لزوم ندارد مختصرى اين آيه را امروز معنى مى‏كنم الم يأن للذين آمنوا آيا نرسيده وقتش براى آنهائى كه ايمان آورده‏اند ان تخشع قلوبهم دلشان هم با خبر شود نه زبان تنها بگويد لا اله الا الله، دل هم ياد عظمت خدا كند معنى تخشع زارى است وقتى كه عبد ذليل در محضر رب جليل خود را غرق نعمت ببيند و در عين حال كفران كننده نعمت و اينكه اداء حق منعم نكرده است با يك عالم شرمسارى و محبت به پروردگارش با آن حال بگويد الله اكبر.

با گفتن الله اكبر كليسا را لرزانيد

در خزائن نراقى نقل كرده است داستان لطيفى است. در سفر هند در كليساى نصارا بعضى از كشيشهايشان به جناب مير، اشكال مى‏كنند مى‏گويند: نگاه كليساى ما بكنيد در هر شهرى كه برويد كليساها نو و تميز ديوارش يك شكاف هم ندارد اما هر چه مسجد مسلمانها است سالم نيست. مير، هم فرمود چه مى‏گوئى بنده خدا: اگر آن عبادتهائى كه در مسجد مسلمين مى‏شود در كليساها مى‏شد، يك كليساى سالم پيدا نمى‏شد براى امتحان، من آن نمازى كه در مسجد خودمان مى‏خوانم در كليساى شما مى‏خوانم اگر كليسايتان سالم ماند؟

آنها باور نمى‏كردند، بالاخره قبول كردند جناب مير مى‏ايستد رو به قبله در كليسا تا مى‏گويد الله اكبر خود محبت، خضوع و تذلل مى‏آورد با خشوع تمام گفت: الله اكبر با همان الله اكبر اولى، طاق كليسا فرو ريخت، كليسا شكاف پيدا كرد قسمتى از آن منهدم شد. غرضم اين است كه بعد هم همه قبول كردند. چقدر لطيف فرمود:

الله اكبرهائى كه ما در مسجدهايمان مى‏گوئيم، اگر در كليساهاى شما بگوئيم يك كليسا سالم نمى‏ماند يعنى آن انكسارها، تاثرات مال روحيه مسلمين است مومن چنان دلش با خدايش قوى است كه همه موجودات را تحت تاثر در مى‏آورد بطورى كه وقتى ذكر خدا مى‏كند، مسجد و در و ديوار با او ذكر مى‏كنند.

/ 173