دوستى مال و عاقبت به شرى - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوستى مال و عاقبت به شرى

روايت را كوتاه كنم جناب مسيح با يك نفر از حواريين مى‏رفتند و حواريين سيزده نفر بودند، گاهى يكى يا دو تا يا بيشتر همراهش بودند محل خاصى هم نداشت، وقتى يكى از مال دوستان همراهش بود حضرت مسيح سه تا نان جو به دست او داد به راه افتادند در بيابان عصر كه شد خسته و گرسنه رسيدند به آبى.

فرمود: اينجا بنشينيم نانى كه نزد تو امانت بود بياور بخوريم گفت چشم، در راه يكى از اين سه نان را پنهان كرده بود سفره پهن كرد دو تا نان بود گفت: آقا يكيش براى شما ديگرش براى من، جناب مسيح فرمود: سه تا نان بود شروع كرد به قسم خوردن، در اثناء راه جناب مسيح آياتى از خداوند نشانش داد كه در روايت دارد كه فردايش در اثر گرسنگى آهوئى را اشاره كرد و نزديك آمد و ذبحش كرد و هر دو خوردند، بعد هم دعا كرد و زنده‏اش كرد و فرمود:

تو را به خدائى كه اين معجزه را آشكار كرد بگو ببينم نان ديگر كجاست؟

گفت: آقا به همين خداى من، نمى‏دانم، رفتند تا رسيدند به سه تا خشت حضرت مسيح به آنها نظرى كرد هر سه خشت طلا شد جناب مسيح گفت: يكيش براى خودم يكيش هم براى تو يكى هم براى آن كسى كه يك گرده نان پيش او است، تا اين را فرمود بى حيا گفت: خودم هستم! حضرت گفت كجاست، دست كرد در كمرش بيرون آورد و جلوى مسيح گذاشت.

8

بسم الله الرحمن الرحيم

له ملك السموات والارض يحيى و يميت و هو على كل شى‏ء قدير هوالاول والاخر والظاهر و والباطن و هو بكل شى‏ء عليم‏(82) .

كلام درباره آيه دوم از سوره مباركه الحديد بود كه فرمود: له ملك السموات والارض يحيى و يميت ملك آسمان‏ها و زمين خاص و ملك طلق خداست، هر نوع تصرفى از خداست از آن جمله كه شاهد ما مى‏باشد حيات و موت است زنده مى‏كند و مى‏ميراند كه ديروز مراتب حيات گفته شد زنده و مرده كردن فقط شأن خداست و بس مكرر در قرآن مجيد يحيى و يميت ذكر شده است حيات به هر موجودى مطابق وضع او مى‏دهد حيات جمادى، نباتى، حيوانى، انسانى.

حياتى هم به دل آدمى مى‏دهد كه ديروز ذكر شد زنده شدن دل به ذكر خداست از جهل بيرون آمدن است به نور علم و معرفت، به نور ولايت و تقوى منور شدن است.

پس اعتراض به مرگ غلط است

گفتيم حيات و موت دست خداست و بس. اگر كسى مرگش رسيد اعتراض به مرگ غلط است ناراضى شدن به مرگ، كفر به خدا است هر وقت خودش صلاح دانست همان كس كه جان داد همان هم جان مى‏گيرد و وقتش را خودش بهتر مى‏داند، اگر كسى چون و چرا كند فضولى است خدا خودش مى‏داند، خدا به انسان مهربانتر از مادر است.

رحم و ترحم خدا صد برابر پدر و مادر است. چه بسا اگر اين جوان، مى‏ماند آلوده مى‏گرديد تا هنوز آلوده به گناه نشده زودتر به منزل برسد بهتر است. خدا مهربانتر است به بنده‏اش از پدر و مادر؟ بگذار اين جوان زودتر به منزل برسد اگر بماند زيانى براى پدر و مادرش دارد چه بسا جوانهائى هستند تا عيال نگرفته است مؤدب و با محبت است وقتى خودش خانه دار شد دشمن سرسخت پدر و مادرش بلكه قاتل آنها مى‏شود آيا نمى‏ترسى اگر جوانت مى‏ماند چه شقاوتها از او سر مى‏زد به ضرر خودش و هم به ضرر پدر و مادرش تمام مى‏شد هر چه آن خسرو كند شيرين بود.

/ 173