روايت را كوتاه كنم جناب مسيح با يك نفر از حواريين مىرفتند و حواريين سيزده نفر بودند، گاهى يكى يا دو تا يا بيشتر همراهش بودند محل خاصى هم نداشت، وقتى يكى از مال دوستان همراهش بود حضرت مسيح سه تا نان جو به دست او داد به راه افتادند در بيابان عصر كه شد خسته و گرسنه رسيدند به آبى. فرمود: اينجا بنشينيم نانى كه نزد تو امانت بود بياور بخوريم گفت چشم، در راه يكى از اين سه نان را پنهان كرده بود سفره پهن كرد دو تا نان بود گفت: آقا يكيش براى شما ديگرش براى من، جناب مسيح فرمود: سه تا نان بود شروع كرد به قسم خوردن، در اثناء راه جناب مسيح آياتى از خداوند نشانش داد كه در روايت دارد كه فردايش در اثر گرسنگى آهوئى را اشاره كرد و نزديك آمد و ذبحش كرد و هر دو خوردند، بعد هم دعا كرد و زندهاش كرد و فرمود: تو را به خدائى كه اين معجزه را آشكار كرد بگو ببينم نان ديگر كجاست؟ گفت: آقا به همين خداى من، نمىدانم، رفتند تا رسيدند به سه تا خشت حضرت مسيح به آنها نظرى كرد هر سه خشت طلا شد جناب مسيح گفت: يكيش براى خودم يكيش هم براى تو يكى هم براى آن كسى كه يك گرده نان پيش او است، تا اين را فرمود بى حيا گفت: خودم هستم! حضرت گفت كجاست، دست كرد در كمرش بيرون آورد و جلوى مسيح گذاشت.
8
بسم الله الرحمن الرحيمله ملك السموات والارض يحيى و يميت و هو على كل شىء قدير هوالاول والاخر والظاهر و والباطن و هو بكل شىء عليم(82) .كلام درباره آيه دوم از سوره مباركه الحديد بود كه فرمود: له ملك السموات والارض يحيى و يميت ملك آسمانها و زمين خاص و ملك طلق خداست، هر نوع تصرفى از خداست از آن جمله كه شاهد ما مىباشد حيات و موت است زنده مىكند و مىميراند كه ديروز مراتب حيات گفته شد زنده و مرده كردن فقط شأن خداست و بس مكرر در قرآن مجيد يحيى و يميت ذكر شده است حيات به هر موجودى مطابق وضع او مىدهد حيات جمادى، نباتى، حيوانى، انسانى.حياتى هم به دل آدمى مىدهد كه ديروز ذكر شد زنده شدن دل به ذكر خداست از جهل بيرون آمدن است به نور علم و معرفت، به نور ولايت و تقوى منور شدن است.
پس اعتراض به مرگ غلط است
گفتيم حيات و موت دست خداست و بس. اگر كسى مرگش رسيد اعتراض به مرگ غلط است ناراضى شدن به مرگ، كفر به خدا است هر وقت خودش صلاح دانست همان كس كه جان داد همان هم جان مىگيرد و وقتش را خودش بهتر مىداند، اگر كسى چون و چرا كند فضولى است خدا خودش مىداند، خدا به انسان مهربانتر از مادر است.رحم و ترحم خدا صد برابر پدر و مادر است. چه بسا اگر اين جوان، مىماند آلوده مىگرديد تا هنوز آلوده به گناه نشده زودتر به منزل برسد بهتر است. خدا مهربانتر است به بندهاش از پدر و مادر؟ بگذار اين جوان زودتر به منزل برسد اگر بماند زيانى براى پدر و مادرش دارد چه بسا جوانهائى هستند تا عيال نگرفته است مؤدب و با محبت است وقتى خودش خانه دار شد دشمن سرسخت پدر و مادرش بلكه قاتل آنها مىشود آيا نمىترسى اگر جوانت مىماند چه شقاوتها از او سر مىزد به ضرر خودش و هم به ضرر پدر و مادرش تمام مىشد هر چه آن خسرو كند شيرين بود.