اسباب غفلت بسيار است - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسباب غفلت بسيار است

ديروز گفتم بين مؤمنين و منافقين ديوارى حائل مى‏شود فوراً بين دو دسته، مؤمن يك جا منافق هم يك طرف تا ديوار حائل شد آن طرفش باطنه فيه الرحمة طرف مؤمن، رحمت، لذت، بهجت ظاهره من قبله العذاب طرف منافق، سختى و ناراحتى، يك دفعه منافقين فرياد مى‏زنند الم نكن معكم از پشت ديوار داد مى‏زنند آخر مگر ما با شما نبوديم مثلاً همشهرى نبوديم، هم مجلس و هم خوراك، هم معامله نبوديم قالوا بلى گويند آرى اما كجا به كجا ولكنكم فتنتم انفسكم مى‏گفتيد اين چيزها از بين مى‏رود دين محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از بين مى‏رود و ارتبتم در شك و شبهه و وسوسه خودتان را انداختيد و غرتكم الامانى آرزوها و هوسرانيها و غيره شما را سرگرم نمود حتى جاء امرالله تا وقتى كه امر خدا آمد يعنى همينطور سرگرم شديد تا وقتى كه مرگتان آمد و غركم بالله الغرور شيطان هم شما را فريب داد فريب دادنى.

امر خدا موت است ناگهان بانگى بر آمد خواجه رفت گاه مى‏شود امر خدا كه مى‏آيد شخص در گناه است، در طغيان است‏(234) يك لحظه پس و پيش نخواهد گرديد.

مرگ تعويض لباس و قالب است

به مناسبت حتى جاء امرالله كلمه حكمتى راجع به مرگ بگويم و اين بحث را تمام كنم موت را بشر بى‏خبر و بى‏خرد امر عدمى خيال كرده است. معناى نيستى براى موت‏8 خلاف عقل و شرع است مرگ براى انسان لباس نو بر تن كردن است، بدن مركب روح است مرگ آن است كه مركب جسمى كه خيلى برايش زحمت داشت، عوضش مى‏كند بدنى به تو مى‏دهند كه مثل بلور است، صاف و پاك، تركيب مادى هيچ ندارد، به قدرى لطيف است كه به يك چشم زدنى يك مرتبه نجف، كربلا، خراسان مى‏رود آن بدن لطيف به اراده بشر است آناً هر جاى از آسمان باشد حاضر مى‏گردد البته تا قدرتى كه خدا به او داده است چه اندازه باشد. همينقدر بدانيد مرگ براى مؤمن بزرگترين سعادت است اول روح و راحت اوست، اول برداشت خرمن و نتيجه اعمال يك عمر زحمت كشيدن اوست. آيا به مرگ مى‏شود گفت امر عدمى؟! لذا آيه شريفه مى‏فرمايد كه جاء امر الله مرگ آمد نه يك چيز عدمى است.

ابراهيم و چگونگى جان گرفتن مؤمن و كافر

در روايت دارد يك روز جناب عزرائيل ملاقات ابراهيم آمد (حاصل روايت منقوله در حيوة القلوب) جناب ابراهيم فرمود آمده‏اى جانم را بگيرى يا آمده‏اى براى ديدنم؟ گفت آمده‏ام براى ديدارتان فرمود: من ميل دارم ببينم چطور بالين محتضر مؤمن حاضر مى‏گردى گفت: چشمت را ببند و باز كن همين كار را كرد يك وقت در شگفت شد از جمال عزرائيل و مبهوت شد آن وقت فرمود: اى عزرائيل اگر مؤمن نتيجه اعمالش هيچ نباشد مگر ديدن جمال تو همين اندازه برايش بس است دلم مى‏خواهد موقعى كه بالين كفار هم مى‏آئى تو را ببينم گفت طاقت ندارى. ابراهيم گفت ميل دارم ببينم قبول كرد چشمش را روى هم گذاشت و باز كرد ديد هيولاى زشتى كه تاب ديدنش را ندارد، جناب ابراهيم غش كرد كه بعد هم فرمود اگر كافر هيچ عذابى نداشته باشد مگر ديدن اين منظره هولناك، بس است براى عقوبت بديهايش در دنيا. غرضم هر چه هست از خود آدمى است والا مرگ ذاتاً براى تبديل آدمى است. مثلاً يك عمر گفت على على، ساعت مرگ، بايد على (عليه السلام) را ببيند. هر كس ساعت مرگ به هر كس علاقه دارد او را مى‏بيند نتيجه يك عمر محبت ورزى، وصال با اوست.

روايت براى اين موضوع زياد است كه خصوص ساعت مرگ خود على (عليه السلام) به حارث همدانى فرمود (مضمون روايت) وقتى جناب حارث پير و فرتوت و ضعيف شده بود نزد اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد و اظهار عجز خود كرد.

حضرت از او پرسيد چه چيز تو را به اينجا كشانيد (و از راه دور به ملاقات من آمد؟!) گفت دوستى تو.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) به او بشارت داد فرمود: من يمت يرنى بشارتت بدهم هر كس ساعت مرگ، على را مى‏بيند(235) منتهى هر كس به اندازه معرفتش، به مقدار پاكيش.

عيادت على (عليه السلام) و توبه پيش از آن

كلمه لطيفى شيخ شوشترى ذكر كرده است مى‏فرمايد مستحب است كسى كه عيادت مريض مى‏رود، هديه‏اى براى بيمار ببرد چون دلشاد مى‏گردد. امروز هم على (عليه السلام) سخت بيمار است، بيائيد كارى كنيد على (عليه السلام) را شاد كنيد. آن وقت شيخ مى‏گويد: پيش از رفتن عيادت تا در مسجد هستيم توبه‏اى از گناهان بكنيم كه با توبه برويم پيش على (عليه السلام).




201) سوره حديد، آيه 12.

202) افحسبتم انما خلقناكم عبثا.

سوره مومنون، آيه 115.

203) ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم.

سوره توبه، آيه 112.

204) ما عندكم ينفد و ما عندالله باق .

سوره نحل، آيه 96.

205) يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى .

سوره بقره، آيه 266.

206) قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذى .

سوره بقره، آيه 265.

207) كالذى ينفق ماله رئاء الناس .

سوره بقره، آيه 16.

208) كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا .

سوره بقره، آيه 6.

209) فاصابها اعصار فيه نار فاحترقت .

سوره بقره، آيه 8.

210) صدقة السر تطفى‏ء غضب الرب.

بحار، جلد 96، ص 137، ح 70، و ص 179 و 180 و 181.

211) ولا تيمموا الخبيث منه تنفقون .

سوره بقره، آيه 269.

212) -لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون .

سوره آل عمران، آيه 86.

213) سئل الصادق (عليه السلام) اى الصدقة افضل قال ان تتصدق و انت صحيح شحيح تامل البقاء و تخاف الفقر.

سفينة البحار، جلد 2، صفحه 25، سطر 11.

214) والذى ارسلنى بالحق نبيا صدقا لو تصدق هذا الرجل بيده تمرة واحدة لكان خيرا له مما تصدقته عنه.

لئالى الاخبار، جلد 3، صفحه 101، س 4.

215) قال الصادق (عليه السلام) اعد جهازك و قدم زادك و كن وصى نفسك ولا تقل لغيرك يبعث اليك بما يصلحك.

لئالى الاخبار، ج 3، ص 101، س 2.

216) ليس بامانيكم ولا امانى اهل الكتاب من يعمل سوء يجزبه .

سوره‏ساء، آيه 123.

217) ان الذين آمنوا والذين هادوا و النصارى و الصابئين .

سوره بقره، آيه 62.

218) سوره حديد، آيات 11 تا 15.

219) لهم فيها ما يشاؤون .

سوره فرقان، آيه 16.

220) لئالى الاخبار، صفحه 226، جلد 5.

221) مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز عصر.

222) المؤمن مدخله نور و مخرجه نور و علمه نور و كلامه نور و منظره نور يوم القيمة الى النور .

خصال، ص‏251، ج 1، باب الخمسة.

223) مثل الجنة التى و عد المتقون فيها انهار من ماء غير آسن و انهار من لئن لم يتغير طعمه و انهار من خمر لدة للشاربين وانهار من عسل مصفى .

سوره محمد، آيه 16 و 17.

224) اذا اخرج يده لم يكديراها

سوره نور، آيه 40.

225) و ما يستوى الاعمى والبصير ولا الظلمات ولا النور ولا الضل ولا الحرور .

سوره فاطر، آيه 20.

226) فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غياً .

سوره مريم، آيه 60.

227) افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لا يستوون

سوره سجده، آيه 18.

228) تفسير منهج الصادقين - گلزار اكبرى.

229) سوره حديد، آيات 13 - 15.

230) رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشى ربه .

سوره بينه، آيه 8.

231) كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام .سوره الرحمن، آيه 26 و 27.

232) ج الكرامة علامه حلى.

233) تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر .

سوره قدر، آيه 4.

234) فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة ولا يستقدمون .

سوره اعراف، آيه 32.

235) بحارالانوار، جلد 6 - باب مايعاين المومن، ص 178، ص 181.

/ 173