معجزه پيغمبر اسلام هميشگى است
ارسلنا رسلنا بالبينات هر پيغمبرى بينهاش مختص به زمان خودش بود مگرخاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) چون نبوتش به قيامت متصل و پس از خودش زمان فترهاى نيست نبوتش هميشگى است، خداى عالم هم معجزه او را باقى قرار داد تا قيام قيامت باشد و آن هم قرآن است قرآنى كه معجزه باقيه اين پيغمبر است، پيغمبرى كه به نص قرآن و به اتفاق و ضرورت تاريخ اسلام، محمد مكتب و استاد نديده يعنى مكتب و استاد يا به قول و امروز ما دانشگاه و دبيرستان نبوده و اگر كسانى مىخواستند اولادشان باسواد شود افرادى انگشت شمار را كه سواد داشتند اجير مىكردند كه به بچه هايشان سواد ياد دهند تا سن چهل سالگى، نه معلم استاد از خط نوشتن تا علوم فلاسفه هيچ از اين خبرها نبود.يك دفعه وحىهائى بر او نازل گرديد خداى تعالى آيات قرآن مجيدى كه علوم اولين و آخرين در آن باشد هر چه بيشر رو به علم و دانش مىرود قرآن پيشش عظيمتر مىشود. چه بسا در اين مجلس شايد كسانى باشند كه بدانند قرآن در اين زمان ما چه در جهت علم هيئت و راجع به علم جغرافى و راجع به علم طب و خواص اشياء ووو كه از هر يك از اينها در قرآن مجيد بياناتى شده است كه تا پيش از زمان ما مجهول بوده حالا كاملاً روشن و آشكار گرديده.
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد
كتاب الهى با پيغمبران
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان رسل خود را فرستاديم براى آنها كتاب هم فرستاديم.كتاب: مراد بالقوه هست نه كتاب بالفعل يعنى اوراقى كه روى آن نوشته شده باشد و از آسمان بيفتد در دست پيغمبر. نه، قطعاً اين طور نيست بلكه آيات قرآن وحىهاى الهى كه قابل كتابت است در قوه اينكه نوشته گردد كتاب بشود، بر قلب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل گرديد(445) انزلنا معهم الكتاب يعنى بالقوه وحيهاى الهى كه صلاحيت براى كتاب شدن دارد چنانكه همينطور هم شد بر قلب پيغمبر نازل و از قلب پيغمبر به زبانش جارى شد و اصحاب هم ثبت مىكردند آيات قرآن را تا كتاب شد و در دست مسلمين قرار گرفت.والميزان: ميزان نازل كرديم كلمه ميزان هر چند بسيارى از مفسرين ميزان را به معناى ظاهرش گرفتهاند گفتهاند يعنى ترازو ولكن محققينى از مفسرين اين معنى را انكار كردهاند و مىگويند كلمه الميزان در سوره الحديد كه ذكر فرموده مراد ميزان مادى نيست آن ميزانى كه عدل كتاب است او را بايد پيدا كرد.ميزانى كه با كتاب است كه تفسير كتاب است همراه كتاب است آن چيست؟ديروز ما شرحى داديم فرمانهاى خدا است، قانونهاى الهى كه همان دين باشد ميزان براى بشر فرستاديم كه هرج و مرج نباشد ميزان دستش باشد در رابطه با خدايش - و معاملات بشر با يكديگر ميزان قرار داديم در قرآن مجيد و در قلب اين پيغمبر مكرم و بر زبان اولى الامر ميزان در معاملات كه بشر سرگردان نباشد بداند در معاملات چكار بكند كه ديروز مثال زديم قرآن مىفرمايد: مواظب باشيد در تمام حدود ميزان داشته باشيد بايد در تمام معاملات حدود و ميزان باشد تا برسد به قصاص و لكم فى القصاص حياه يا اولى الالباب بايد يك فرد فداى اجتماع گردد مفسد را بايد كشت كه هرج و مرج نگردد اما در كشور ما در چند ماه يادتان است ريختند اولين شهرى را كه قتل عام كردند قم بود. همان موقع من بالاى منبر داد زدم همان شخص كه قتل عام كرده بايد قصاص شود. نمىتوانى بگوئى المأمور، معذور گويندهاش غلط است، امر شيطان را نبايد گوش كرد و اگر گفتى من اگر نكشم، خودم را مىكشند از تو پذيرفته نيست. حكم اسلام كه در دماء تقيهاى نيست هر چند كشته شوى.لشكر اسلام بايد بداند، كشتن مسلمان براى جلوگيرى از كشته شدن خود حرام است نمىتواند چنين كارى بكند.غرض، اگر چند ماه قبل، در قم حمله وحشيانهاى كه شد تمام اين مباشرين را گرفته بودند و دانه دانه به حكم قصاص شرعى با حضور اولياء دم، صاحبان خون، افسرها را تيرباران كرده بودند ديگر اين كشتارها پيش نمىآمد(446).