آب و آتش و تعبيرى شگفت - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آب و آتش و تعبيرى شگفت

براى تاييد عرضم روياى صادقه‏اى بگويم - عالم رويا كه نمونه‏اى از عالم ملكوت است عجائب دستگاه خلقت و حقائق را نمايش مى‏دهد البته امر معنوى غير از صورت است لذا علم تعبير هم عطاى خداست و يكى از كسانى كه علم تعبير به او عطا شده بود ابن سيرين است.

يك نفر نزد ابن سيرين آمد و گفت: من خواب عجيبى ديده‏ام در صحرا آنچه به چشم مى‏آمد دو قسمت بود يك قسمت سمت راست آب فرح‏انگيز، شيرين و روان ولى از سمت چپش تمام آتش و دود طورى كه نمى‏شد نفس كشيد، شعله‏هاى آتش زبانه مى‏كشيد و مردمان دو دسته بودند. عده‏اى لخت مى‏شدند در آب فرح‏انگيز و خنك مى‏رفتند و قليلى به عكس يك دفعه در آتش مى‏رفتند و كمى طول مى‏كشيد مى‏ديدم سر در آب نشاط انگيز در مى‏آوردند راحت مى‏شدند و خنده و شادى مى‏كردند، تعبيرش چيست؟

ابن سيرين هم خيلى خوب فهماند گفت: آب، تمام خوشيهاى دنياست، تمام شهوات دنياست، تمام لذات نفسانى است كه بشر نگاه ظاهرش مى‏كند خودش را در آب مى‏افكند اما آخرش را نمى‏بيند مرد آخر بين مبارك بنده‏اى است آخرش آتش قهر خداست - سوال و جواب است‏(301) رهايت كه نمى‏كنند.

و اما آتشى كه چند نفر قليلى در آن مى‏رفتند و سپس از رحمت سر در مى‏آوردند، اصحاب بلا بودند هر كس در دنيا بلا، سختى، گرفتارى به انواع مختلفه داشت يكى گرفتار يمالى، ديگرى بدنى، خود اينها رحمت است، مدتش اندك و پاداشش باقى است، راستى مى‏ارزد(302).

ابن ابى يعفور خدمت امام جعفر صادق (عليه السلام) عرضه داشت كه آقا مريضم، از خدا شفاى مرا بخواه (حاصل روايت شريفه) فرمود: خود من يك سال است تب دارم، پسرم اسماعيل شش ماه است كه تب دارد. خواستم بگويم بالاخره حاجت رواست منتهى حاجتهائى كه رواست اكثراً با اسباب و مرور زمان است و گاهى مصالح عاليه‏اى در كار است كه رعايت آن مصلحت، اولى است.

چهل سال پس از اجابت واقع شد

پيغمبر اولواالعزم جناب موسى با وزيرش هارون اين دو بزرگوار نفرينى كردند چون خيلى از دست فرعونيان شكنجه، آزار به موسى و بنى اسرائيل رسيد گفتند: خدايا اينها را هلاك كن اموالشان را از بين ببر(303) از سوز دل و تمام شرائط در آنها موجود بود، ندا رسيد اجيبت دعوتكما خيلى خوب حاجتتان رواست - طول كشيد تا چهل سال كه اين دو بزرگوار چشم به راه بودند آن وقت هنگام استجابت رسيد، اولاً تمام زينتهاى ششصدذ هزار نفر لشكر فرعون نصيب موسى و بنى اسرائيل شد، ثانيا چقدر آيات بينات كه موجب زيادتى بصيرت و معرفت مى‏شد مشاهده كردند و در ظرف اين مدت چقدر پاداش صابرين را بردند.

آيات عظيم الهى در چگونگى از بين بردن فرعونيان همه شنيده‏ايد. وقتى آمدند از رود نيل رد شوند فرعون كه سوار اسبش بود اسب نزديك نمى‏آيد جبرئيل سوار بر ماديانى مى‏شود و جلو اسب فرعون به راه مى‏افتد اسب فرعون نيز حركت مى‏كند دوازده كوچه در رود نيل پيدا شد. آخرين نفر از لشكر فرعون كه پشت سر لشكريان موسى بودند كه رسيد، يك دفعه تمام ديوارهاى آبى ريخت روى سر تمامشان همه را غرق كرد يك نفر زنده نماند اما بعد از چهل سال از دعاى موسى و هارون كه همان وقت اجابت شد ولى زمان وقوعش چهل سال بعد بود. موضوع اين آيه بس است بقيه روايت راجع به آيه دوم را بگويم:

/ 173