براى تاييد عرضم روياى صادقهاى بگويم - عالم رويا كه نمونهاى از عالم ملكوت است عجائب دستگاه خلقت و حقائق را نمايش مىدهد البته امر معنوى غير از صورت است لذا علم تعبير هم عطاى خداست و يكى از كسانى كه علم تعبير به او عطا شده بود ابن سيرين است.يك نفر نزد ابن سيرين آمد و گفت: من خواب عجيبى ديدهام در صحرا آنچه به چشم مىآمد دو قسمت بود يك قسمت سمت راست آب فرحانگيز، شيرين و روان ولى از سمت چپش تمام آتش و دود طورى كه نمىشد نفس كشيد، شعلههاى آتش زبانه مىكشيد و مردمان دو دسته بودند. عدهاى لخت مىشدند در آب فرحانگيز و خنك مىرفتند و قليلى به عكس يك دفعه در آتش مىرفتند و كمى طول مىكشيد مىديدم سر در آب نشاط انگيز در مىآوردند راحت مىشدند و خنده و شادى مىكردند، تعبيرش چيست؟ابن سيرين هم خيلى خوب فهماند گفت: آب، تمام خوشيهاى دنياست، تمام شهوات دنياست، تمام لذات نفسانى است كه بشر نگاه ظاهرش مىكند خودش را در آب مىافكند اما آخرش را نمىبيند مرد آخر بين مبارك بندهاى است آخرش آتش قهر خداست - سوال و جواب است(301) رهايت كه نمىكنند.و اما آتشى كه چند نفر قليلى در آن مىرفتند و سپس از رحمت سر در مىآوردند، اصحاب بلا بودند هر كس در دنيا بلا، سختى، گرفتارى به انواع مختلفه داشت يكى گرفتار يمالى، ديگرى بدنى، خود اينها رحمت است، مدتش اندك و پاداشش باقى است، راستى مىارزد(302).ابن ابى يعفور خدمت امام جعفر صادق (عليه السلام) عرضه داشت كه آقا مريضم، از خدا شفاى مرا بخواه (حاصل روايت شريفه) فرمود: خود من يك سال است تب دارم، پسرم اسماعيل شش ماه است كه تب دارد. خواستم بگويم بالاخره حاجت رواست منتهى حاجتهائى كه رواست اكثراً با اسباب و مرور زمان است و گاهى مصالح عاليهاى در كار است كه رعايت آن مصلحت، اولى است.
چهل سال پس از اجابت واقع شد
پيغمبر اولواالعزم جناب موسى با وزيرش هارون اين دو بزرگوار نفرينى كردند چون خيلى از دست فرعونيان شكنجه، آزار به موسى و بنى اسرائيل رسيد گفتند: خدايا اينها را هلاك كن اموالشان را از بين ببر(303) از سوز دل و تمام شرائط در آنها موجود بود، ندا رسيد اجيبت دعوتكما خيلى خوب حاجتتان رواست - طول كشيد تا چهل سال كه اين دو بزرگوار چشم به راه بودند آن وقت هنگام استجابت رسيد، اولاً تمام زينتهاى ششصدذ هزار نفر لشكر فرعون نصيب موسى و بنى اسرائيل شد، ثانيا چقدر آيات بينات كه موجب زيادتى بصيرت و معرفت مىشد مشاهده كردند و در ظرف اين مدت چقدر پاداش صابرين را بردند.آيات عظيم الهى در چگونگى از بين بردن فرعونيان همه شنيدهايد. وقتى آمدند از رود نيل رد شوند فرعون كه سوار اسبش بود اسب نزديك نمىآيد جبرئيل سوار بر ماديانى مىشود و جلو اسب فرعون به راه مىافتد اسب فرعون نيز حركت مىكند دوازده كوچه در رود نيل پيدا شد. آخرين نفر از لشكر فرعون كه پشت سر لشكريان موسى بودند كه رسيد، يك دفعه تمام ديوارهاى آبى ريخت روى سر تمامشان همه را غرق كرد يك نفر زنده نماند اما بعد از چهل سال از دعاى موسى و هارون كه همان وقت اجابت شد ولى زمان وقوعش چهل سال بعد بود. موضوع اين آيه بس است بقيه روايت راجع به آيه دوم را بگويم: