پيدايش رهبانيت در نصارا - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيدايش رهبانيت در نصارا

گفتيم كه نبوت و رهبرى در سلسله جليله انبياء و اوصياى آنها از اول خلقت آدم تا كنون متصل بوده است هيچ وقت زمين خالى از رهبر الهى نبايد باشد اگر روى كره زمين دو نفر آدم بيشتر نباشد يقيناً يكى امام و ديگرى مأموم است.

ثم ارسلنا رسلنا تترى پشت سر يكديگر، پيغمبر پشت سر پيغمبر تا زمان عيسى بن مريم كه گذشت نصارا يعنى پيروان مسيح مبتلا شدند به سلطان يهود كه يهود هم تصميم گرفت نسل مسيحيت را منقطع كند هر چه مسيحى است از بين ببرد و بكشد، مخالفت كرد با مسيحيين، آنها هم آماده جنگ شدند و جنگيدند وعده زيادى كشته شدند مرتبه دوم باز جنگ شد مرتبه سوم كثيرى از نصارا كشته شدند و قليلى باقى ماندند كه به يكديگر گفتند: اگر ما بمانيم و باز جنگ پيش بيايد ما هم كشته مى‏شويم و يك نفر مسيحى پيدا نمى‏شود بهتر آن است كه ما هر كداممان در گوشه‏اى از صحرا زندگى كنيم و صومعه‏اى درست نمائيم مشغول عبادت شويم تا وقتى كه آن پيغمبرى كه عيسى بن مريم به ما خبر داد بيايد(459) در صومعه‏ها مى‏مانيم تا احمد بيايد و براى همه ما فرج گردد و كثيرى از سوريه و لبنان و عراق آمدند مدينه و انتظار احمد را مى‏كشيدند.

و رهبانته ابتدعوها ما كتبناها عليهم ما برايشان واجب نكرده بوديم كه رهبانيت اختيار كنيد چنين كردند الا ابيغاء رضوان الله نسبت بما كتبناها عليهم استثناى منقطع است معنايش چنين مى‏شود ابتدعوها ابتغاء رضوان الله اينها براى اين است كه رضاى خدا كسب كنند، دينشان محفوظ بماند آثار مسيح از بين نرود، رفتند صومعه نشين گرديدند، رفتند رهبانيت اختيار كردند، از خلق كناره گرفتند يعنى ابتداء كه رفتند براى صومعه نشينى براى طلب رضاى خدا بود براى حفظ دينشان بود و بنابر اينكه استثناء متصل باشد كه ما كتبنا عليهم الا ابتغاء رضوان الله يعنى مگر اينكه طلب كنند رضوان خدا را يعنى امر وجوبى ما به اينها نكرديم مگر وابتغاء رضوان الله جز به دست آوردن خشنودى خدا كه كناره گرفتند و صومعه نشينى كردند ولى فمارعوها حق رعايتها .

اين صومعه نشينى و مشغول عبادت شدن خيلى مقام است، مقام انقطاع الى الله هست يعنى بشر از همه بريده، از شهوات، از خوشيها، زندگى در شهر، از همه قطع اميد كردن حتى زن و بچه، بايد خيلى رعايت اين مقام كرد.

ولى فمارعوها حق رعايتها آقايان مسيحيها رفتند راهب شدند، صومعه نشينى كردند مقام شامخى را به دست آوردند ولى وااسفا خيانت كردند به اين مقام، خيانتهايشان را قرآن به طور ادب ذكر مى‏كند لكن ببينيم اينها چكار كردند، خدا مى‏فرمايد خلاف صومعه نشينى بود.

چرا به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان نياورديد؟

اول: اينها مگر نرفتند از شهر كنار بگيرند كه دينشان درست بشود تا وقتى كه احمد بيايد؟ يك دفعه به فاصله ششصد سال (فاصله بين مسيح و رسول الله) پس از ششصد سال كه بعضى از رهبانها دوم و سوم بودند شايد از درجه اول هم باقى مانده بودند كه ناگاه آقايان صومعه نشينها پيغمبر كه آشكار شد آنچه را كه به اينها گفتند اوصاف پيغمبرى كه در انجيل است همين است، عده زيادى از مسيحيها گفتند خير هنوز نيامده، اين احمد نه آن احمد است، چرا منكر شدند؟

زيرا مقامشان بريده مى‏شد چون هر مسيحى بود به اينها توجه مى‏كردند، هدايا و تحف مى‏آوردند، احترام و اكرام مى‏كردند اينها راهب مسيحى هستند آن وقت بگويند پيغمبرتان آمده تمام برويد مدينه چنين چيزى نمى‏شود، زيرا آدم رياست‏طلبى خيلى سخت است دست از رياست بردارد.

انجام وظيفه نكرد كثير منهم فاسقون فاسق شدند، حب دنيا، حب رياست، آنها را به آتش كشانيد، اى كاش موافقت نكرده بودند بلكه آماده جنگ با رسول خدا شدند.

مسجد ضرار و ابوعامر راهب

مثل ابوعامر كه راهب زاهد صومعه نشين بود، رسول خدا كه وارد مدينه شد مردك ديد كه دسته دسته از مردم به طرف احمد به مسجد قبا(460) مى‏روند.

اين مسجدى كه در مدينه با ورود پيغمبر تأسيس شد و رسول خدا نماز مى‏خواند، قبيله نزديكش هم همچشمى كردند و مسجدى براى خودشان درست كردند رفتند ابوعامر را آوردند آنجا مقابل رسول الله براى خودنمائى كه چرا آنها مسجد داشته باشند ما نداشته باشيم و بالاخره بعد هم، امر شد به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه اين مسجد را خراب كنيد(461) مسجد وقتى مسجد است كه براى خدا ساخته شود اگر براى نمايش شد بايد خراب كرد بايد آتش زد اين چنين مساجدى را مسجد يعنى محلى كه براى خدا بنا شود نه براى جلوه دادن قبيله، رسول خدا هم به چند نفر از اصحاب دستور داد، رفتند همه را آتش زدند و اثرى از اين مسجد نماند زيرا براى راهب مسيحى بود.

/ 173