18
بسم الله الرحمن الرحيممن ذا الذى يقرض الله قرضاً حسناً فيضاً عفه له و له اجر كريم يومترى المؤمنين و المؤمنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم بشراكم اليوم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين3 فيها ابدا ذلك هو الفوز العظيم(201)غرض از آفرينش امر باقى است
از آنچه آدمى اطلاع يافته از اين عوالم بى نهايت و اين دستگاه عظيم خلقت به عقل خودش مىفهمد و يقين مىكند كه هدف و غرض امر باقى است نه اين اوضاع زود گذر و فانى، يعنى آفتاب با اين عظمتش با تفصيلى كه روز گذشته ذكر گرديد نمىشود براى امر مادى باشد. رب العالمين اعز و اعلى است كه به هدف فانى چنين دستگاهى درست كند واقعاً محال است به حكم عقل از خدائى كه اين همه حكمت و علم در دستگاه خلقتش آشكار است. خداوند يك عضو بى خاصيت نيافريده است آيا خاصيت كل هدف و نتيجه كل، مىشود هيچ باشد(202) آيا گمان كرديد ما شما را عبث، بيهوده، بيفايده آفريديم؟ غرض عالم باقى است تمام اشياء براى آدمى و آدمى براى امر باقى. چند سالى در كره خاك باب تجارت و معامله را باز كند، با خداى ابدى سر و كار داشته باشد تا ابدى بشود. تا آدمى با بزرگ سر و كار نداشته باشد بزرگى نصيبش نمىشود. معامله با خدا كه ديروز گفتم، قرض با خداست كه در قرآن چند جا ذكر شده است(203) سعادتى كه هيچوقت نحوست ندارد سلطان حقيقى مىشوى اگر با ملك الملوك معاملهات باشد ديروز مختصرش گفتم باز تكرار نكنم خواستم رشته مطلب به دست بيايد.در دلت حب خدا، آل محمد، آخرت باشد اعضائى كه به تو داده همه را در بازار خدا به كار بينداز. به زبانت ذكر و ياد خدا، به چشمت آنچه رضاى خداست، به گوشت معامله با خدا، دست و پا و اعضاى ديگر بدنت همه در راه او. اگر پول و چيزى هم دارى آن هم در راه خدا از نفقهاى كه به خانوادهات مىدهى تا برود بالا همه در حساب خدا و بعدش هم در وجوه خيريه، هر راه خيرى كه پيش آمد همهاش قرض به خداست(204) همين الان نور انفاق نصيبش مىگردد وقت مردن هم همين نورهائى كه قرض خدا داده است خدا به او پس مىدهد و اجمالاً به بدنش و مالش با خدا معامله كند.مخترع برق و كاشف ميكروب...
مهم در اينجا كلمه حسناً است اگر كسى مىخواهد معامله با خدا بكند، غيرت الهيه مانع است از اينكه شريك بپذيرد اگر به ما قرض مىخواهى بدهى رياء نكن هر قرضى مىخواهد باشد خواه بيمارستان باشد خواه مدرسه علميه، اگر منظورش اين باشد مثلاً اسمش را در روزنامه بنويسند، باطل است مزدش گيرش آمد به قصد اينكه اسمش را بياورند انجام داد، اسمش را هم آوردند ديگر از خداطلبى ندارد.بعضى از جوانها مىپرسند چگونه مخترع برق و كاشف ميكروب جهنم بروند ولى آن شخصى كه هيچ خيرى كسى از او نديده برود بهشت؟پاسخ: آن كسى كه اين اختراع را كرده به چه غرضى كرده؟ هر غرضى كه داشته به همان غرض مىرسد. تو نگاه كارش نكن نگاه نيتش بكن. گفتند كسى دوائى اختراع كرده براى دردى. آنچه التماسش كردند بگو دوا از چيست نگفت تا آخر هم نگفته بود، مثلا براى اينكه شايد كسى ديگر بفهمد دكان او تخته بشود به اسم ديگرى تمام شود. عمل تابع نيت است آيا در حساب خلق است يا در حساب خالق؟ بهترين كارهاى خير هم كرد بسيار خوب اما ببين در حساب كيست؟ مىخواهد مردم ببينند يا مىخواهد خدا ببيند والا اگر در حساب خدا باشد اگر خارى سر راهى بردارى براى تو كافى است ايمان به خدا و آخرت. كارها هم براى خدا و آخرت بايد باشد وگرنه قرض به خدا محسوب نمىشود.