كور باد چشم دلى كه تو را نبيند - معارفى از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارفى از قرآن - نسخه متنی

مولف: سید عبدالحسین دستغیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كور باد چشم دلى كه تو را نبيند

اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مى‏شود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مى‏بيند، جسم لطيف را نمى‏تواند ببيند، آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعه‏هاى نامرئى در جوّ هوا فراوان است كه هيچ چشمى آنها را نمى‏بيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى هستند كه حتى با وسائل هم نمى‏شود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا آب پاكى را نمى‏توانى ببينى حالا هوا يا آب نيست هر چه به چشمت نديدى بايد گفت كه نيست خدا به اين چشم محالست ديده شود، جسم كه نيست خداى عالم آن كسى است كه لطيف و كثيف را او خلق كرده هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خردش كه جسم نيست، آسمان است.(20) عقلت را كجا بردى.

دل از غير خدا بريده، بگو يا الله

آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا الله.

روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان مى‏خواهد (حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات) فرمود كه: اقطع‏ عن غيره و قل يا الله دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى غير از خدا همه عاجزند باورت نمى‏شود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد سال قبل دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است آنقدر كدخداها و سرهنگها خوابيده‏اند همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند، قدريها مى‏كردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به زودى آنجا مى‏روى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله.

ساعت مرگ، نمونه قدرت خداوندى

در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مى‏خوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او نمايان است‏(21) قرآن يادتان مى‏آورد، آى مسلمانها مى‏آيد ساعتى كه در بستر افتاده‏اى حالت طورى است، آنهائى كه اطرافت نشسته‏اند مى‏گويند كه: قيل من راق آيا كسى هست بداد اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق ولى خود بدبختش مى‏فهمد كه نه دكتر به كار مى‏خورد نه كارى از دعا و توسل مى‏آيد، معلوم مى‏شود همه‏اش كار خداوند بوده آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مى‏برد مى‏بيند نه رفيق، نه پول به كارش مى‏خورد آيا به پول مى‏شود خريد؟ تا پول بدهم، رفيقها همه دست روى سرشان مى‏گذارند، تمام بستگان همه رها مى‏شوند، اين بيچاره محتضر در آن حالى كه حس مى‏كند از هيچ كس هيچ كارى نمى‏آيد چطور متوجه به مبدأش مى‏گردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مى‏شد بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند. همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا نشوراً(22) آن وقت خدا را به آن عظمت بشناسد خود و همه را به حقارت، متوجه مى‏شود كه من با اين حقارتم در برابر عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(23)

على (عليه السلام) مى‏فرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه مخالفت او را كردى.

/ 173