تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

نسخه متنی -صفحه : 192/ 46
نمايش فراداده

3. هرمنوتيك فلسفى و بُعد تفسيرى - زبانى دادن به همه فهم ها

يكى ديگر از رخدادهاى قابل توجه و اثر گذار در تاريخ معاصر، كه از دوران پس از رنسانس پديدار گشت و اثر بارزى در پيدايش سمت و سوى جديد در عرصه زبان دين غرب ايفا كرد ( هرمنوتيك ) است . هرمنوتيك در ذات خود دربردارنده نوعى جنبه زبان شناختى است كه در قلمرو و فهم متون دينى عرضه كننده نوعى نگرش زبان دينى است . اينك به قدر ضرورت و ظرفيت اين نوشتار، نظرى بر اين موضوع مى افكنيم .

علم هرمنوتيك به منزله تفسير كتاب مقدس يا هرمنوتيك قدسى ، قديمى ترين و احتمالا هنوز هم شايع ترين فهم از كلمه هرمنوتيك در دور جديد خود، به اصول تاءويل كتاب مقدس اشاره دارد. (214) اين كلمه در قرن هفدهم هنگامى استفاده شد كه نياز به اصول و قواعد صحيح فهم كتاب مقدس براى نحله پروتستان ، كه از حجيت كليساى كاتوليك روى گردانده بود و به دنبال معيار تفسير متون مقدس مى گشت ضرورت يافت . (215) دانش هرمنوتيك در اين معنا بيش از هر چيز در حكم روش شناسى تاءويل و نوعى روش و منطق براى تفسير كتب مقدس بود و بر همين اساس دان هاور (1654م ) اثر خويش را هرمنوتيك قدسى يا روش تفسير متون مقدس ناميد. (216) اين مفهوم از هرمنوتيك ، طيفى از ديدگاه ها را در بر مى گيرد كه مى توان شلاير ماخر، ويلهلم ديلتاى ، اميليو بتى و اريك هرش را فى الجمله نمايندگان آن دانست .

شلاير ماخر حركت جديدى را در هرمنوتيك آغاز كرد كه مبداء تحول و نگرشى نو در تفسير متون دينى گرديد. در نگرش سنژتى ، پروسه فهم متن ، امر طبيعى تلقى مى شد، الفاظ گوياى معانى بودند و براى فهميدن ، به چيزى جز دانستن زبان و قواعد دستورى نياز نبود؛ جز در موارد ابهام متن كه فن هرمنوتيك و روش تفسير نقش كمك را ايفا مى كرد. اما شلاير ماخر كه به تاءثير از رمانتيسيسم قرن نوزدهم ، بدفهمى را يك اصل گرفت و آن را در تمام مراحل فهم پذيرفت ، هرمنوتيك خويش را كه نظريه فهم در تمام مراحل تفسير بود، با اين پرسش آغاز كرد كه يك عبارت گفتارى يا نوشتارى چگونه فهميده مى شود؟ (217) بنابراين از نوآوريهاى شلاير ماخر آن بود كه وى ماهيت و فهم تفسير متن را در زمره مباحث هرمنوتيك جاى داد.

از ديدگاه وى فهميدن نوعى ديالوگ و گفتگو بين متكلم و شنونده و خصلتى ديالكتيكى و ارجاعى دارد و فهم نوعى بازسازى (reconstruct) و غايت هرمنوتيك باز توليد (reproduce) ذهنيت مولف است . از ويژگيهاى هرمنوتيك شلاير ماخر كه در كنار مباحث زبان شناختى اهميت دارد، آن است كه وى تفسير دستورى و نحوى مبتنى بر قواعد زبانى (gramatical) را به دليل ابهام از ناحيه مراد متكلم يا كاربردهاى توسعى كلام توسط وى ، چون استعاره و عدم تطبيق نيت گوينده با سخن به لحاظ امكان اراده معانى متعدد و مانند اينها، براى رسيدن به مقصود گوينده نارسا دانست و در جنب آن ضرورت تفسير روان شناختى و فنى (tecnical) را مطرح ساخت كه امرى ذهنى و (Subjcetiv) است و در پرتو حدس و پيشگويى (dirination) ميسور مى گردد. (218)

به سخن ديگر، نظريه تفسيرى شلاير ماخر، با تحليل او از تجربه دينى ارتباط مى يابد. وقتى زبان دينى از نگاه او كار كردى خاص دارد و تعبير و بازتابى طبيعى از احساس دينى است و با زبان عادى ، علمى و فلسفى متفاوت است ؛ بنابراين در تفسير آن زبان نيز بايد رهيافتى متمايز از رهيافت مربوط به ديگر زبانها برگزيد. (219)

پايه و اساس سنت هرمنوتيكى شلاير ماخر بر مبناى نگرش او در متون دينى استوار است كه وى آنها را تعبير احساس ‍ دينى دانسته است ، از اين رو تفسير متون دينى با ارزيابى فرضيه هاى علمى ، دو طريقه كاملا متفاوت خواهد بود. تبيين اين تفاوت بر اين فرض بنا شده كه فهم متن يا هر نوع بيان و تعبير انسانى ، مستلزم همدلى با مولف يا تجربه مستقيم چيزى است كه مولف از آن تعبير كرده است . (220)

او ضمن طرح دو عنصر دستورى براى مطالعه زمينه عام تاريخى و اجتماعى تعابيرى كه در آن واقع شده ، همچنين عنصر روان شناختى براى درك شخصيت مولف يا ايجاد مجدد آن شخصيت براساس فرايند حدس يا همدلى (empathy) اساس هرمنوتيك خويش را بر عنصر دوم قرار مى دهد.

او در عبارتى مى گويد: ( شيوه حدس آن است كه انسان به وسيله آن و از طريق قرار دادن خود به جاى ديگرى سعى كند تا به طور مستقيم آن شخص را در خود دريابد ) .

او قبول انسانيت مشترك را ضمانتى براى قادر ساختن مفسر براى رسيدن به تجربه اى كه مولف متن از آن تعبير كرده است مى داند. (221) چنانكه پيداست اين عبارات براساس همان ديدگاه اصلى وى تبيين شده است كه متون مصطلح دينى را تعابير انسانهايى دانسته كه از تجربه دينى خويش متبلور ساخته اند.

اكنون اين پرسش مطرح است كه اگر فرض ما در باب متون دينى گونه ديگرى بود، مثلا آنها را پيام و وحى خداوند به پيامبران دانستيم ، آيا باز هم اين ديدگاه هرمنوتيكى در مورد آن جريان مى يابد؟