تحليل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن

نویسنده: محمد باقر سعيدى روشن

نسخه متنی -صفحه : 192/ 48
نمايش فراداده

گويا آنچه باعث شده كه مدافعان هرمنوتيك فلسفى در روزگار ما آن را داراى اهميت ويژه قلمداد كنند، دعوى همه جانبه و فراگير پديده تفسير و تعبير در همه اشكال فهم است . نيچه قبل از هيدگر ادعا كرده بود كه همه تجارب و فهمهاى ما جنبه تاءويلى دارد. او مدعى بود واقعيات (facts) خالص وجود ندارد هر چه هست تفاسير ماست كه برخاسته از چشم انداز (Perspectives) و نگرشهاى ماست . (224) رويكرد تفسيرى بودن مطلق معرفت و فهم ، مشكلى عام و فلسفى است كه هرمنوتيك فلسفى آن را موضوع كاوش خود قرار داده است . (225)

مشخصه هرمنوتيك جديد با تفاوتهايى كه دارد كاوش در خود فهم و عزيمت از روش شناسى و معرفت شناسى به هستى شناسى است . نمايندگان اين رويكرد جديد: هيدگر، گادامر، پل ريكور و ژاك دريدا و... هستند.

كار اصلى هيدگر در كتاب هستى و زمان ارائه تحليلى از ساختار وجود انسانى دازاين است ، تا در سايه آن افق لازم براى ارائه تفسيرى از معناى هستى فراهم آيد. يعنى تحليل دازاين گام نخست براى پاسخ به پرسش اصلى و حقيقى فلسفه (تفسير هستى بماهو هستى ) است . (226)

او هنگامى كه از انسان سخن مى گويد، هماره از تعبير آلمانى دازاين ( هستى - آنجا ) استفاده مى كند، كه مراد وى از اين تعبير توجه دادن به تناهى انسان است . به اين معنا كه او همواره در موقعيتى خاص و جهان خويش به سر مى برد. (227)

از نظر هيدگر، فهم ، جنبه هستى شناختى به خود مى گيرد و حالت يا جزء جداناپذير هستى آدمى مى شود. به ديگر سخن ، هيدگر فهم را ويژگى و تعين عام دازاين معرفى كرد؛ بر اين اساس ، فهم ، هم امرى وجودى است و هم هرمنوتيكى . وجودى بودن فهم از آن روست كه نحوه هستى دازاين است ؛ هرمنوتيكى بودن فهم از آنجا است كه موجب آشكار شدن هستى در جهان دازاين مى شود. (228)

فهم ، هم انكشاف هستى دازاين را در فرايند پيش افكنى و ايجاد امكانهاى مختلف و متنوع هستى او در پى دارد و هرم موجب انكشاف و گشودگى اشياى امور موجود در دنياى وى مى شود.

از نظر هيدگر، فهم بر زبان و تفسير تقدم دارد. آنچه را هيدگر فهم يم نامد و آن را از مقدمات هستى دازاين مى شمارد، امرى بنيادى تر از دانش بشر است . دازاين پيش از آنكه به زبان آيد، در قالب قضيه ، دانشى را ابراز مى كند و حتى پيش ‍ از آنكه در رابطه با امرى تفكر كند از آن امر، فهم هرمنوتيكى دارد. (229) به سخن ديگر، از آنجا كه وجود انسان خود جريانى از انكشاف هستى شناختى است ، علم هرمنوتيك نزد هايدگر نظريه اى بنيادى در خصوص چگونگى به ظهور رسيدن فهم در وجود انسان است . زبان در مقام انكشاف ، انكشاف گوينده نيست بلكه انكشاف هستى جهان است . (230)

ابتناى فهم ها بر پيش آگاهيها

يكى از مباحث مهم هرمنوتيكى هيدگر، نظر خاص او در باب مسبوق بودن هرگونه فهمى بر پيش ساختار است . اين نظريه در پيروان هيدگر، چون گادامر (پيشداورى ) و بولتمان (پيش دانسته ) از متكلمان اثر گذاشت . (231)

سخن هيدگر در دورى بودن فهم ، نتيجه طبيعى باور او درباره ساختار وجودى فهم و پيشين بودن هر فهم تفسيرى بر پيش داشت و پيش ديد و پيش تصور است . او ساختار حلقوى فهم را از زمان مندى دازاين استنتاج مى كند. (232)