قرآن، در موارد بسيارى، براى روشن شدن مطلب، از مثال استفاده كرده است؛ زيرا مثال، يعنى حقايق عقلى به امور حسى و قابل لمس، كه موجب مىشود شنوندگان مفاهيم بلند عقلى را آسانتر و بهتر و عميقتر درك كنند.
يكى از آن موارد، مثال هايى است درباره شرك و مشركان، كه به چند مورد اشاره مىكنيم:
1. مثل الذين كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الريح فى يوم عاصف لايقدرون مما كسبوا على شى(72)؛
اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، همانند خاكسترى است در برابر تندباد، در يك روز طوفانى.
آنها توانايى ندارند تا كمترين چيزى از آنچه را انجام دادهاند به دست آورند.
مشركان جزو كافرانند، بنابراين، اعمال آنها - حتى اعمال نيك - آن چنان بى محتوا و پوچ است و به خاكسترى مىماند كه طوفان شديد آن را از بين ببرد؛ در نتيجه مشركان آن چنان از كردار و نتايج اعمالشان جدا و بى بهرهاند كه نمىتوانند حتى اندكى از آن را براى خود ذخيره كنند و بهرهمند گردند. طوفان شديد و شرك و كفر، اعمال نيك كافران را چنان بر باد مىدهد كه گويى خاكستر در برابر طوفان شديدى، قرار گرفته است.
2. و ضرب الله مثلا رجلين احدهما ابكم لايقدر على شى و هو كل على مولاه اينما يوجهه لايات بخير هل يستوى هو و من يامر بالعدل و هو على صراط مستقيم(73)؛
خداوند (در مورد مشرك و مؤمن) مثالى زده است: دو نفر را يكى از آنها گنگ مادرزاد است و قادر به هيچ كارى نيست و سربار صاحبش مىباشد و او را در پى هركارى بفرستند خوب انجام نمىدهند، آيا چنين انسانى با كسى كه امر به عدالت مىكند و در راه راست ايمان است برابر مىباشد؟
در اين مثال، خداوند مشركان را به افرادى كه داراى پنج خصلت هستند تشبيه نموده است:
1. برده و فاقد اختيارند؛
2. گنگ و لال مىباشند؛
3. توانايى بر هيچ كارى ندارند؛
4. سرباز مولاى خود مىباشند؛
5. در همه كارها شكست خورده و ناكام مىباشند.
ولى مومنان كه از هرگونه شرك دور هستند، نه تنها هيچ يك از اين خصال زشت را ندارند، بلكه همواره به عدل و داد امر مىكنند و در صراط مستقيم گام بر مىدارند دئ بنابراين، آيا مشرك و مؤمن مساوى هستند؟ بدون ترديد آنها مساوى نخواهند بود!
3. و من يشرك بالله فكانما خر من السما فتخطفه الطير او تهوى به الريح فى مكان سحيق(74)؛
هر كس براى خدا شرك قرار دهد (مثال او همانند آن است كه) از آسمان سقوط كرده و پرندگان در وسط هوا او رإ؛ّّ مىربايند، يا تندباد او را به مكان دورى پرتاب مىكند.
اين مثال، در كمال گويايى، بيچارگى و سقوط وحشتناك مشركان را بيان مىكند، مشرك چنان بيچاره است كه گويى اولا، از آسمان به سوى زمين سقوط مىكند، ثانيا، در وسط فضا طعمه پرنده لاشخور مىشود، ثالثا، اگر از دست پرنده جان سالمى بدر برد، دستخوش طوفانى مرگبار مىگردد و رابعا، آن طوفان چنان او را در نقطه دورى - كه هيچ كس در آن جا براى نجاتش نيست - بر زمين مىكوبد كه بدنش متلاشى شده و هر ذره آن به گوشهاى پرتاب مىگردد؛ چرا كه او از آسمان توحيد جدا شده و به سوى دره هولناك شرك واژگون گشته، طوفان شيطان بى رحم، او را ربوده و به نقطه دورى پرتاب و متلاشى نموده است.
4. مثل الذين اتخذوا من دون الله اوليا كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون(75)؛
مثال كسانى كه غير از خدا، كسان ديگرى را به عنوان اولياى خود برگزيدند، همانند عنكبوت است كه خانهاى براى خود برگزيده به راستى كه سستترين خانهها خانه عنكبوت است، اگر مىدانستند!
مىدانيم كه خانه عنكبوت بسيار سست است، نه ديوار دارد، و نه سقف و نه در؛ از تعدادى تارهاى بسيار نازك ساخته شده است، از اين رو، اگر نسيم ملايمى بوزد، تار و پود آن درهم مىريزد.
چند قطره باران كافى است تا آن را متلاشى سازد.
اگر كمترين شعله آتش به آن برسد نابود مىشود، يك بار كشيدن جارو بر آن، زير و رو مىشود.
خداوند در اين آيه، كاخ زندگى مشركان را به خانه سست عنكبوتى تشبيه نموده كه به راستى سست و بى بنياد است.
مثالهاى چهارگانه فوق با كمال روشنى، باطن زشت و سست عنصرى مشركان را بيان مىكند.
در آخرت نيز، زندگى آنها اين گونه بلكه بسيار بدتر خواهد بود.
قرآن كريم مىفرمايد:
ائن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين(76)؛
اگر مشرك شوى، قطعا تمام اعمالت تباه و پوچ مىشود و از زيان كاران خواهى بود.