جشن تكليف

نسخه متنی -صفحه : 8/ 6
نمايش فراداده

نُه ساله مي‎شوم من


  • بــوي بـهـار دارد چادر نماز مادر ماه قشنگ امشب مهمـان خانة ماست من مي‎كنم دوباره رخت سفيـد بر تن چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من

  • در دست‌هاي او هست يك جا نماز ديگر يك آسمان ستاره در انتظار فرداست چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من چون با طلوع خورشيد نُه ساله مي‎شوم من

از: مهري ماهوتي

زهرا در كلاس

بچه‎ها توي كلاس نشسته بودند. خانم معلم كتابش را بست و گفت: بچه ‎ها تا زنگ بخورد هر كس سؤالي دارد بپرسد.

يكي از بچه‎ها فوري از جايش بلند شد و گفت: خانم اجازه، قانون يعني چه؟

خانم معلم گفت: قانون يعني چيزي كه ما بايد به اون عمل كنيم تا همه چيز مرتب و منظم باشد.

يكي از بچه‎ها پرسيد: چه طوري؟

خانم معلم جواب داد: ببينيد بچه‎ها، توي خونه قانون هست؛ يعني شما وقتي وارد اتاق مي‎شيد سلام مي‎كنيد. قبل از خوردن غذا دستاتونو مي‎شوريد. تكليف مدرسه تونو انجام مي‎ديد. لباس‌ها و كتاب‌هاتونو سر جايش مي‎ذاريد. سر و صدا و اذيت نمي‎كنيد. كفشاتونو توي اتاق نمي‎بريد. توي اتاق آشغال نمي‎ريزيد. اگه اين كارها رو نكنيد، قانون خونه به هم مي‎خوره و خونة شما ديگه مرتب و منظم نيست. توي شهر هم قانون داره، شهرداري خيابون درست مي‎كنه تا مردم راحت رفت و آمد كنند و راننده‎ها با نظم رانندگي كنن. شهرداري آشغال‌ها رو جمع مي‎كنه تا همه جا تميز باشه.

توي شهر پليس هست تا اگر كسي قانون رو رعايت نكرد، جلوشو بگيرن. اينا قانون شهره. بچه‌ها اين قانون‌ها، همه براي راحتي و آسايش شماهاست.

زهرا از جايش بلند شد و گفت: خانم خواهرم گفته كه تكليف يعني قانون خدا.

خانم معلم گفت: آفرين! بله خدايي هم كه ما رو آفريده قانون براي زندگي ما انسان‌ها درست كرده.

يكي از بچه‎ها پرسيد: ولي ما كه نمي‎دونيم قانون خدا چيه؟

خانم گفت: قانون خدا اينه كه كارهاي خوب را انجام بديم و كارهاي بد يعني حرام انجام نديم؛ چون اگه كار حرام بكنيم؛ گناه كرديم و خدا از ما ناراحت مي‎شه.

يكي ديگه از بچه‎ها پرسيد: خانم حرام يعني چه؟

معلم گفت: اين سؤال مهميّه بچه‎ها؛ خوب گوش كنيد تا بگم.

حرام چند جور است. حرام گفتني مثل دروغ گفتن، مسخره كردن و حرف زشت زدن. حرام خوردني مثل: خوردن چيز نجس مثل خون يا چيزي كه ازدزدي به دست بياد. حرام شنيدني مثل موسيقي و ترانه‎هاي بد و غيبت.

حرام ديدني مثل عكس‎ها و فيلم‎هاي بد و زشت.

و خلاصه نشان دادن موي سر و جاهاي ديگر بدن به نامحرم.

زهرا پرسيد: نامحرم كيه؟

معلم گفت: نامحرم كسيه كه دخترها بايد حجاب خودشونو در مقابلش حفظ كنند. مثل شوهر عمه ـ شوهر خاله، داماد، پسر خاله، پسر عمو، پسر عمه، پسر دايي و بقية مردهاي غريبه. و محرم كسيه كه دخترها لازم نيست جلوشون حجاب داشته باشن مثل برادر، پدر، پسر، شوهر، عمو، دايي، پدر بزرگ...

صداي زنگ مدرسه به گوش رسيد. بچه‎ها كيف‌هايشان را بستند و از پشت ميزهايشان بلند شدند و در حالي كه از معلمشان خداحافظي مي‎كردند از كلاس خارج شدند.

نامحرم



  • دختري كه نُه ساله شد مــوهــاي نـازنـيــنـشــو يعني به تكليف رسيده به جز بابا به جز داداش هيچ كس نبايد ببينه

  • بزرگ شده، خانم شده به جز دايي ‌و عمو و پدر ‌بزرگ با وقار و متين شده هيچ كس نبايد ببينه هيچ كس نبايد ببينه

چون كه اونا نامحرمند

يك باغ شادي


  • من سبز سبزم مـثــل بـهــارم زيرا از اين پس بـايـد بـكوشـم چــادر بـرايــم مـادر خـريـده كـارم از اين پــس راز و نياز است ظهر و شب و صبح كارم نماز است

  • يك باغ شادي در سينه دارم تا رخت پاكي بـر تـن بپـوشـم يك مهر و تسبيح خـواهـر خريـده ظهر و شب و صبح كارم نماز است ظهر و شب و صبح كارم نماز است

از: مصطفي رحمان دوست