معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 132/ 71
نمايش فراداده

                                                                         فصل هشتم

                                                                          مـالكـيـت

 

مـفهـوم مـالـكيت الـهى 

« قُـــلِ اللّهُـمَّ مـالِـكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشـاءُ ...!»  (26 / آل عمران)
«مِلك» از مفاهيمى است كه ما به آن آشنائى كامل داشته و بدون شك معنايش در بين ما معهود است و آن يا حقيقى است و يا اعتبارى. مِلك حقيقى آن است كه مالك بتواند در مِلك خود به حسب تكوين و وجود، هر گونه تصرفى بنمايد، چنان كه انسان در چشم خود همين توانايى را داشته به هر قسم كه اراده‏اش تعلق گيرد از بستن و باز كردن آن، مى‏تواند تصرف كند، همچنين در دست خود و... در اين رقم از مِلك بين مالك و مِلكش يك نحو رابطه حقيقى وجود دارد كه قابل تغيير نيست و موجب آن است كه مملوك قيام به مالك داشته باشد، به آن نحو قيامى كه از او بى‏نيازى نداشته از او جدا نخواهد شد، مگر زمانى كه از اصل باطل گشته و از بين برود مثلاً چشم و دست از اصل باطل و از انسان جدا شوند. عالم و جميع اجزاء و شؤون آن كه ملك خداوند است، به طور اطلاق از همين قسم مى‏باشد، پس خداوند مى‏تواند در هر چه بخواهد به هر نحو كه خواسته‏اش باشد تصرف نمايد.
و اما مِلك وضعى و اعتبارى عبارت است از اين كه مالك (چون انسان) بتواند تصرف در مِلكش نمايد. چون در اين قسم از مِلكيت رابطه بين مالك و مملوك روى وضع و قرارداد است، مى‏بينيم كه تغيير و تحول در آن جايز و ممكن است چيزى از مِلكيـت كسـى درآمـده روى همـان اعتبـارات در مِلكيــت و تصـرف ديگــرى درآيـــد.
اما «مُلك» گر چه از سنخ مِلك است، لكن آن مالكيتى است كه شخص نسبت به مِلكهاى عده‏اى از مردم داشته باشد، مثلاً پادشاه مالك مِلكهاى رعايا بوده و او را «مَليك» مى‏گويند.
براى خداوند متعال تمام اين اقسام ثابت مى‏باشد، يعنى ذات اقدس او مالك و مليك موجودات است به تمام اقسام. اما اين كه او مالك حقيقى مى‏باشد براى اين است كه خداوند متعال نسبت به تمام اشياء ربوبيت مطلقه دارد و تمام موجودات به طور كلى قائم به ذات اقدس اويند، زيرا او خالق و آفريننده هر چيز و اله هر چيز است به هر چيز كه نام «شَىْ‏ء» نهاده شود به طور كلى قائم به ذات اقدس الهى و ذاتا مفتقر و محتاج اوست و بدون حضرت او از خود استقلالى ندارد، چون چنين است پس هيــچ چيــز نمـى‏تـوانـد مـانـع او شــده از آن‏چه اراده كــرده جلـوگيـرى نمـايد.
«مَليك» حقيقى بودن خداوند، لازمه مالك حقيقى بودن او مى‏باشد، به بيان