معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 132/ 77
نمايش فراداده

تربيت او دارد، بيش از ساير مخلوقات است، علاوه بر اين كه اصولاً ولايت امرى خصوصى است مانند پدر كه فرزند را تحت پر و بال ولايت خود تربيت مى‏كند و ملك دورتر از ربوبيّت و ولايت آن است، هم چنان كه در مثل فرزندى كه پدر دارد كارى به پادشاه ندارد، بله اگر بى سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى‏كند تازه باز دستش به خود شاه نمى‏رسد و ولايت هم در اين مرحله عمومى‏تر است، هم چنان كه مى‏بينيم پادشاه تمام ملت را زير پروبال خود مى‏گيرد و اله مرحله‏اى است كه در آن بنده عابد ديگر در حوايجش به معبود مراجعه نمى‏كند و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از اخلاص درونى است، نه طبيعت مادى، به همين جهت در سوره مورد بحث نخست از ربوبيّت خداى‏سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى‏گويد و در آخر عالى‏ترين رابطه بين انسان و خدا يعنى رابطه بندگى را به ياد مـى‏آورد و مى‏فـرمـايـد:
« قُـــلْ اَعُــوذُ بِـرَبِّ النّـاسِ!  مَلِـكِ النّــاسِ!  اِلــهِ النّــاسِ ! »
هر يك از دو صفت الوهيّت و سلطنت سبب مستقل در دفع شر است، پس خداى‏تعالى سبب مستقل دفع شر است، بدين جهت كه رب است و نيز سبب مستقل است بدن جهت كه مَلِك است و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه اله است، پس او از هر جهت كه اراده شود سبب مستقل است.(1)
1- الميـــــــزان ج 40، ص 465.