معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داشته باشيم، از اين جا نتيجه مى‏گيريم كه خداى‏تعالى حضور مطلق دارد، پس حــق عبــادت خــدا اين است كه از هر دو جانب حضور باشد.


مالكيّت الهى و غنى و حميد بودن او


« لِلّـهِ مـا فِـى السَّمـواتِ وَ الاَرْضِ اِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميـدُ ! » (26 / لقمان)
خداى‏تعالى مبدأ تمامى خلايق و دهنده تمامى كمالات است، پس خود او بايد داراى هر چيزى كه موجودات محتاج به آنند باشد، پس او غنى على‏الاطلاق است. چون غنى على‏الاطلاق است، پس آن‏چه در زمين و آسمان‏ها است ملك او است، پس او مالك على‏الاطلاق نيز هست و مى‏تواند در ملك خود به هر نحوى كه بخواهد تصرف كند، پس هر تدبير و تصرفى كه در عالم واقع مى‏شود از آن اوست، چون اگر چيزى از آن تدبيرها از غير او باشد، آن غير نيز به همان مقدار مالك خواهد بود و حال آن كه گفتيم مالك على‏الاطلاق اوست و چون تدبير و تصرف تنها از خداست، پس تنها او رب‏العالمين و الهى است كه بايد پرستيده شود و از انعام و احسانش سپاسگزارى گردد.
جمله: « اِنَ‏اللّهَ هُوَالْغَنِىُّ ! » تعليل مالكيت على‏الاطلاق اوست. كلمه «حَميد» كه به معناى محمود در افعال است مبدأ ديگرى براى حجت است، چون حمد به معناى ثناى در مقابل جميل اختيارى است و هر جميل كه در عالم است ملك خداى‏سبحان است، پس قهرا ثناهايى هم كه هر جميلى استحقاق آن را دارد به خدا برمى‏گردد و ثناى خداست، پس خداى حميد على‏الاطلاق است و اگر از اين تدبير متقن و جميل كه در عالم است چيزى و مقدارى از آن از غير خدا بود و مى‏شد، نه مال خدا، در نتيجه خدا حميد على‏الاطلاق و حميد به هر چيز نمى‏بود و حال آن كه او حميد على‏الاطلاق است و هر فرض غير اين باطل است.(1)
1-    الميـــــــزان ج 37، ص 299 و 305
و ج 1 ص 46 و ج 32 ص 55


رابـطه ربوبيّت، مالكيّت و الوهيّت الهى با دفع شرور


« قُلْ اَعُوذُ بِـرَبِ‏النّـاسِ مَلِـكِ‏النّاسِ اِلـهِ النّـاسِ مِـنْ شَــرِّ... !» (1 تا 6 / ناس)
خداى‏سبحان ربّ مردم و مَلِك آنان و اله ايشان است. اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهايى كه او را تهديد مى‏كند به ربى پناهنده شود، اللّه تعالى تنها رب آدمى است و بجز او ربى نيست و نيز اگر قرار است آدمى در چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، اللّه سبحانه پادشاه حقيقى عالم است، چون ملك از آن اوست و حكم هم حكم اوست و بجز او اگر معبودى باشد قلابى و ادعايى است.
از آنچه گذشت روشن شد كه اولاً چرا در ميان همه صفات خداى‏تعالى خصوص سه صفت: 1 - ربوبيّت 2 - مالكيّت 3 - الوهيّت را نام برد و نيز چرا اين سه صفت را به اين ترتيب ذكر كرد، اول ربوبيّت بعد مالكيّت و در آخر الوهيّت و گفتيم ربوبيّت نزديك‏ترين صفات خدا به انسان است و ولايت در آن اخصّ است، زيرا عنايتى كه خداى‏تعالى در

/ 132