داشته باشيم، از اين جا نتيجه مىگيريم كه خداىتعالى حضور مطلق دارد، پس حــق عبــادت خــدا اين است كه از هر دو جانب حضور باشد.
مالكيّت الهى و غنى و حميد بودن او
« لِلّـهِ مـا فِـى السَّمـواتِ وَ الاَرْضِ اِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميـدُ ! » (26 / لقمان)
خداىتعالى مبدأ تمامى خلايق و دهنده تمامى كمالات است، پس خود او بايد داراى هر چيزى كه موجودات محتاج به آنند باشد، پس او غنى علىالاطلاق است. چون غنى علىالاطلاق است، پس آنچه در زمين و آسمانها است ملك او است، پس او مالك علىالاطلاق نيز هست و مىتواند در ملك خود به هر نحوى كه بخواهد تصرف كند، پس هر تدبير و تصرفى كه در عالم واقع مىشود از آن اوست، چون اگر چيزى از آن تدبيرها از غير او باشد، آن غير نيز به همان مقدار مالك خواهد بود و حال آن كه گفتيم مالك علىالاطلاق اوست و چون تدبير و تصرف تنها از خداست، پس تنها او ربالعالمين و الهى است كه بايد پرستيده شود و از انعام و احسانش سپاسگزارى گردد.
جمله: « اِنَاللّهَ هُوَالْغَنِىُّ ! » تعليل مالكيت علىالاطلاق اوست. كلمه «حَميد» كه به معناى محمود در افعال است مبدأ ديگرى براى حجت است، چون حمد به معناى ثناى در مقابل جميل اختيارى است و هر جميل كه در عالم است ملك خداىسبحان است، پس قهرا ثناهايى هم كه هر جميلى استحقاق آن را دارد به خدا برمىگردد و ثناى خداست، پس خداى حميد علىالاطلاق است و اگر از اين تدبير متقن و جميل كه در عالم است چيزى و مقدارى از آن از غير خدا بود و مىشد، نه مال خدا، در نتيجه خدا حميد علىالاطلاق و حميد به هر چيز نمىبود و حال آن كه او حميد علىالاطلاق است و هر فرض غير اين باطل است.(1)
1- الميـــــــزان ج 37، ص 299 و 305
و ج 1 ص 46 و ج 32 ص 55
رابـطه ربوبيّت، مالكيّت و الوهيّت الهى با دفع شرور
« قُلْ اَعُوذُ بِـرَبِالنّـاسِ مَلِـكِالنّاسِ اِلـهِ النّـاسِ مِـنْ شَــرِّ... !» (1 تا 6 / ناس)
خداىسبحان ربّ مردم و مَلِك آنان و اله ايشان است. اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهايى كه او را تهديد مىكند به ربى پناهنده شود، اللّه تعالى تنها رب آدمى است و بجز او ربى نيست و نيز اگر قرار است آدمى در چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، اللّه سبحانه پادشاه حقيقى عالم است، چون ملك از آن اوست و حكم هم حكم اوست و بجز او اگر معبودى باشد قلابى و ادعايى است.
از آنچه گذشت روشن شد كه اولاً چرا در ميان همه صفات خداىتعالى خصوص سه صفت: 1 - ربوبيّت 2 - مالكيّت 3 - الوهيّت را نام برد و نيز چرا اين سه صفت را به اين ترتيب ذكر كرد، اول ربوبيّت بعد مالكيّت و در آخر الوهيّت و گفتيم ربوبيّت نزديكترين صفات خدا به انسان است و ولايت در آن اخصّ است، زيرا عنايتى كه خداىتعالى در