فصل دوم
شمول امر الهى
امـر، كلمه ايجاد و وجود مستند به خدا
« ... قُلِ الـرُّوحُ مِـنْ اَمْـرِ رَبّـى ! » (85 / اســـراء)
« ... بگــــــو روح از سنـــخ امــر پـــروردگـــار مـــن اســت! »
امر در آيه فوق را آيه آخر سوره «يس» بيان كرده، در درجه اول مىفهماند امر الهى عبارت است از كلمه «كُن» كه همان كلمه ايجادى است كه عبارت از خود ايجاد است و ايجاد هم عبارت است از وجود هر چيز لكن نه از هر جهت بلكه وجود هر چيز از جهت استنادش به خداىتعالى و اين كه وجودش قائم به ذات است و اين معناى امر خداست.
از جمله ادلهاى كه مىرساند وجود اشياء از جهت استنادش به ذات پروردگار و با قطع نظر از اسباب وجودى ديگـر كــلام خــدا هستنــد آيــه ذيــل است كه مىفرمايد: « وَ مـا اَمْـرُنـا اِلاّ واحِـدَةٌ كَلَمْـحٍ بِـالْبَصَـرِ! » (50 / قمر) كه امر خداى را بعد از آن كه يگانه معرفى نموده به لمح بصر تشبيه نموده است كه منظور از آن نفى تدريجيّت است و از آن فهميده مىشود موجودات خارج با اين كه تدريجا و به وسيله اسباب مادى موجود گشته و منطبق بر زمان و مكان هستند مع ذلك جهتى دارند كه آن جهت عارى از تدريج و خارج از حيطه زمان و مكان است و از اين جهت امر خدا و قول و كلمه او شمرده شده است و اما از جهت اين كه در مسير سلسله علل و اسباب قرار داشته و بر زمان و مكــان منطبـق مىگــردد از اين جهت امر خدا نيست بلكه خلق خداست، چنانكه فرموده: « اَلا لَهُالْخَـلْـقُ وَالاَمْرُ ! » (54 / اعراف) پس امر عبارت است از وجود هر موجود از اين نقطه نظر كه تنها مستند به خـداىتعالى اسـت و خـلق عـبارت است از وجـود همان مـوجــود از جهــت ايـن كـه مستنـد بـه خـداىتعـالى است با وساطت علل و اسباب.(1)
1- الميـــــــزان ج 25، ص 334.
امـر، مـلكوت كلّ شـىء
« ... قُلِ الـرُّوحُ مِـنْ اَمْـرِ رَبّـى ! » (85 / اســـراء)
« ... بگــــــو روح از سنـــخ امــر پـــروردگـــار مـــن اســت! »
امر الهى در هر چيز عبارت است از ملكوت آن چيز. البته ملكوت ابلغ از ملك است بنابراين براى هر موجودى ملكوتى و امرى است آن چنان كه فرمود: