معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بگوييم، خلق به معناى ايجاد ذوات موجودات است و امر به معناى تقدير آثار و نظام جارى در آنهاست و خلق بعد از امر است، چون تا چيزى نخست تقدير نشود خلق نـمى‏شود، هـمچنان كه هـيچ مـخلوقى بعد از خلقت تقدير نمى‏شود. (دقت بفرمائيد).(1)
1- الميــزان ج 15، ص 211.


چگونگى امر و مفهوم كلمه ايجاد


« اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئا اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ...!» (82 / يس)
« امر او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش!  پس مى‏شود...!»
اين آيه شريفه از آيات برجسته قرآن كريم است كه كلمه ايجاد را تـوصيف مـى‏كند و مـى‏فـرمايد:
خداى‏تعالى در ايجاد هر چيزى كه اراده ايجاد آن كند، به غير از ذات متعالى خود به هيچ سببى ديگر نيازمند نيست، نه در اين كه آن سبب مستقلاً آن چيز را ايجاد كند و نه در اين كه خدا را در ايجاد آن كمك نمايد و يا مانعى را از سر راه خدا بردارد.
قرآن كريم تعبيراتش از اين حقيقت مختلف است، در آيه مورد بحث فرموده: «اِنَّما اَمْرُهُ » و در سوره نحل تعبير به «قول» كرده و در سوره بقره تعبير به «قضا» كرده است. ظاهرا مراد به كلمه « امر» در آيه مورد بحث شأن باشد، يعنى مى‏خواهد بفرمايد: شأن خداى‏تعالى در هنگام اراده خلقت به موجودى از موجودات چنين است، نه اين كه مراد به آن امر در مقابل نهى باشد و نه اين كه مراد به آن قول باشد.
دقت در آيات اين معنا را دست مى‏دهد، كه غرض در سه آيه نامبرده وصف شأن الهى در هنگام اراده خلقت است، نه اين كه بخواهد بفهماند خداى‏تعالى وقتى مى‏خواهد چيزى را خلق كند اين كلام را مى‏گويد. اين كلمه از آن جهت كه خودش مصداقى از شأن است در اين جا به كار رفته نه اين كه حمل كنيم بر امر در مقابل نهى و نه بر قول. و معناى اين كه فرمود « اِذا اَرادَ شَيْئا! » اين است كه (وقتى اراده كند ايجاد چيزى را ! )  و در عده‏اى از آيات كه متعرض اين حقيقتند به جاى « اراده» كلمه « قضا » آمده است. و اين هيچ منافاتى هم ندارد، براى اين كه « قضا » به معناى حكم است و حكم و قضا و اراده در خداى‏تعالى يك چيز است، براى اين كه اراده از صفات فعل و خارج از ذات خداى‏تعالى است و از مقام فعل او انتزاع مى‏شود و معنايش اين است كه هر چيز موجود را كه فرض كنيم، در مقايسه با خداى‏سبحان طورى است كه هيچ چاره‏اى جز هست شدن ندارد، پس معناى عبارت « اِذا اَرادَ ! » اين است كه وقتى چيزى در موقف تعلق اراده خدا قرار گيرد، شأن خدا اين است كه به آن چيز بگويد بباش و آن هم موجود مى‏شود. و جمله « اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ ! » معنايش اين است كه خداوند آن چيز را با كلمه « كُن » مورد خطاب قرار مى‏دهد و اين هم واضح است كه در اين ميان لفظى كه خدا به آن تلفظ كند در كار نيست، وگرنه تسلسل لازم مى‏آيد، براى اين كه خود تلفظ هم چيزى است كه بعد از اراده كردن، تلفظ ديگرى مى‏خواهد باز آن تلفظ هم چيزى از چيزهاست كه محتاج به اراده و تلفظ

/ 132