معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عدم تعارض هدف مخلوقى با مخلوق ديگر


« ... مــا تَــرى فــي خَلْــــقِ الــرَّحْمــنِ مِــنْ تَفــاوُتٍ ! » (3 / ملك)
« ... تو در خلق رحمن هيچ تفاوتى نمى‏بينى ! »
در آيه فوق منظور از نبودن تفاوت در خلق، اين است كه تدبير الهى در سراسر  جهان زنجيروار متصل به هم است و موجودات بعضى به بعض ديگر مرتبطند. به اين معنا كه نتايج حاصله از هر موجودى عايد موجود ديگر مى‏شود و موجوداتى ديگر وابسته و نيازمند نتيجه موجود ديگر است. در نتيجه اصطكاك اسباب مختلف در عالم خلقت و برخوردشان نظير برخورد دو كفه ترازو است، كه در سبكى و سنگينى دائما در حال جنگ و زورآزمايى‏اند، اين مى‏خواهد سبكى كند او نمى‏گذارد، او مى‏خواهد سنگينى كند اين نمى‏گذارد، اين مى‏خواهد بلند شود او نمى‏گذارد، او مى‏خواهد بلند شود اين مانع مى‏شود و نتيجه اين كشمكش آن است كه ترازودار بهره‏مند مى‏شود، پس دو كفه ترازو در عين اختلافشان در به دست آمدن غرض ترازودار اتفاق دارند و يا بگو اختلاف آن‏هــاست كه باعث مى‏شود ترازودار جنس كشيدنى خود را بكشد و وزن آن را معلوم كند.
پس منظور از نبودن تفاوت در خلق اين شد كه خداى عزوجّل اجزاى عالم خلقت را طورى آفريده كه هر موجودى بتواند به آن هدف و غرضى كه براى آن خلق شده برسد و اين از به مقصد رسيدن آن ديگرى مانع نشود و يا باعث فوت آن صفتى كه براى رسيدنش به هدف نيازمند است، نگردد. و اگر كلمه خلق را به كلمه «الرَّحْـمـنِ» اضافه كرد و به نام مقدس رحمن نسبت داد، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه غايت و هدف از خلقت رحمت عامه اوست.(1)
1- الميــــــــــزان ج 39، ص 15.


هـدف از خلق حيات و مرگ


« اَلَّـــذى خَلَـــقَ الْمَــــوْتَ وَ الْحَيــوةَ لِيَبْلُــوَكُــمْ اَيُّكُــمْ اَحْسَـنُ عَمَــــلاً ! » (2 / ملك)
« خـدايـى كه مـرگ و زنـدگانى را آفريد تا شما را بيازمايد كدام نيكوكارتريد ! »
كلمه «حَيات» در مورد چيزى كه به كار مى‏رود به معناى اين است كه آن چيز حالتى دارد كه به خاطر داشتن آن حالت داراى شعور و اراده شده است و كلمه «موت» به معناى نداشتن آن حالت است، چيزى كه هست به طورى كه از تعليم قرآن برمى‏آيد معناى ديگرى به خود گرفته و آن عبارت از اين است كه همان موجود داراى شعور و اراده از يكى از مراحل زندگى به مرحله‏اى ديگر منتقل شود، قرآن كريم صرف اين انتقال را موت خوانده با اين كه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده است. همچنان كه از آيه زير برمى‏آيد: « فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِروُنَ ! » (23 / مرسلات) بنابراين ديگر نبايد پرسيد چرا در آيه مورد بحث فرموده: «خدا موت و حيات را آفريده!» مگر مرگ هم آفريدنى است؟ چون گفتيم: از تعليم قرآن برمى‏آيد كه مرگ به معناى عدم حيــات نيســت، بلكــه به

/ 132