فصل اول
اسمـاء الهـى
بسم اللّه
« بِـسْـمِ اللّهِ الرَّحْمـنِ الرَّحيـمِ. » (1 / فاتحه)
بسيار مىشود كه مردم، عملى را كه مىكنند و يا مىخواهند آغاز آن كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مىكنند، تا به اين وسيله مبارك و پر اثر شود و نيز آبرويى و احترامى به خود بگيرد و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا يـاد آن بـه ميـان مىآيـد، به ياد آن عـزيز نيـز بيـفتنـد.
اين معنا در كلام خداىتعالى نيز جريان يافته، خداىتعالى كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده، تا آن چه كه در كلامش هست مارك او را داشته باشد و مرتبط با نام او باشد و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب مؤدب كند و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، مارك وى را بدان بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد.
از همين جا مىتوانيم بگوييم حرف (باء) كه در اول (بسماللّه) است، از ميان معناهايى كه براى آن است، معناى ابتداء با اين معنايى كه ما ذكر كرديم مناسبتر است، درنتيجه معناى جمله اينمىشود:
« من به نام خدا آغاز مىكنم! » (1)
1- الـميزان ج 1، ص 26.
مفهوم كلمه و اسم «اللّه»
« بِـسْـمِ اللّهِ الرَّحْمـنِ الرَّحيـمِ. » (1 / فاتحه)
لفظ جلاله (اللّه)، اصل آن (ال اله) بوده، كه همزه دومى در كثرت استعمال حذف شده و به صورت (اللّه) درآمده است و اگر كلمه (اله) از ماده (أله) باشد، كه به معناى پرستش است. و اگر خداىرحمنرا اله گفتهاند، چون مألوه و معبود است و يا به خاطر آن است كه عقول بشر در شناسايى او حيران و سرگردان است. (اين در صورتى است كه از ماده (وله ه) باشد، كه به معناى تحيّر و سرگردانى است.) و ظاهرا كلمه (اله) در اثر غلبه استعمال عَلَم (اسم خاص) خدا شده، وگرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبـانهـا