معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پـروردگـارشــان است، هم‏چنــان كه هر موجود ديگــرى به فطــرت خــود و از ناحيه ذات خود، پروردگار خود را مى‏يابد بدون اين كه از او محجــوب بــاشــد!»
خــطاب و جــواب در عـالـم ذر از بــاب زبان حال نيست، بلكه خطابى است حقيقى و كــلامى است الهى.
مخاطبين در جمله « اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟ » همان كسانى‏اند كه گفتند: « بَلى شَهِدْنا!» و به مقتضاى اين آيه، بشر در قيامت اشهاد و خطاب خدا و اعتراف خود را به معاينه مى‏بيند و درك مى‏كند، هر چنـد كه در دنيا از آن و از ماسواى معرفت غافل بود.
در روز قيامت پرده‏هايى كه ميان بشر و پروردگارش حايل بود برچيده مى‏شود، بشر به خود مى‏آيد و دوباره اين حقايق را به مشاهده و معاينه درك مى‏كند و آنچه را كه ميانه او و پروردگارش گذشته بود به ياد مى‏آورد.   خداوند بعد از جدا ساختن ابناء بشر از پدران، هر فردى را گواه خودش گرفت و با جمله « اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟ » مورد استشهاد را معلوم كرد، تا امرى را كه براى آن، ذريه بشر را استشهاد كرده مشخص شود و آن ربوبيت پروردگار ايشان است، تا در موقع پرستش به ربوبيت خداى‏سبحان شهادت دهند.
احتياج داشتن آدمى به پروردگارى كه مالك و مدبر است جزو حقيقت و ذات انسان است و فقــر به چنين پروردگارى در ذات او نوشته شده و ضعف بر پيشانى‏اش مكتــوب گشتــه و اين معنــا بر هيچ انسانى كه كمترين درك و شعور انسانى را داشتــه بــاشــد پوشيده نيست. عالم و جاهل، صغير و كبير، شريف و وضيع، همه در اين درك مساوى‏انــد. جملــه « بَلى شَهِدْنا ! » اعتراف انسانها است به اين كه اين مطلب را مــا شــاهــد بــوديــم و چنيــن شهـادتى از مـا واقع شد!
تمــامى افــراد بشــر مــورد ايــن استشهــاد واقع شده و يكايك ايشان به  ربــوبيــت پـــروردگــار اعـتــراف نـمـــوده‏انـد! (1)
1- الميزان ج 16، ص 217.


روى ديگر آسمان‏ها و زمين و ظهور حقيقت موجودات


« وَ لِلّــهِ غَيْــبُ السَّمــواتِ وَ الاْرْضِ وَ مــا اَمْــرُ السّـاعَــةِ... .» (77 / نحل)
ممكن است يك شى‏ء واحد داراى چند وجه باشد، يك وجه‏اش براى غير خويش شهادت باشد يعنى ظاهر باشد و وجه ديگرش غيب باشد و خلاصه موجود واحد هم غيب باشد و هم شهادت. معنى آيه فوق اين است كه خدا از آسمان‏ها و زمين چيزى مى‏داند كه خارج از حدود آن دو است. به معناى ديگر، مراد به غيب سماوات و ارض، غيبى است كه آسمان‏ها و زمين مشتمل بر آنند، يعنى غيبى است كه در داخل آن دو است، خلاصه اين كه آسمان و زمين دو روى دارند: يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش غايب و براى خدا مشهود؛ و به عبارت ديگر خدا از آن سوى آسمان‏ها و زمين كه براى بشر غايب است خبر دارد.
كلمه ساعت به معناى قيامت است كه به معناى دوم غيب، خود يكى از غيب‏هاى سماوات و ارض است، به دو دليل: اول براى اين كه خداى‏سبحان آن را در كلام خود غيب

/ 132