نفى حد در اسماء و صفات الهى
« وَ لِلّهِ الاْسْـمآءُ الْـحُسْنى فَادْعُوهُ بِـها! » (180 / اعراف)
« براى خداست تمامى اسمايى كه بهترين اسماء است پس او را عبادت كنيد و با آنهـا به سويش توجه نماييد!»
ما جهات نقص و حاجتى را كه در اجزاى عالم مشاهده مىكنيم از خداىتعالى نفى مىنماييم، مانند مرگ و فقر. و صفات كمال براى او اثبات مىكنيم از قبيل حيات، قدرت، علم و امثال آن. اين صفات در دار وجود ملازم با جهاتى از نقص و حاجت است و ما اين جهات نقص و حاجت را از خداىتعالى نفى مىكنيم. از طرف ديگر وقتى بنا شد تمامى نقايص و حوايج را از او سلب كنيم برمىخوريم به اين كه داشتن حد هم از نقايص است، براى اين كه، چيزى كه محدود بود به طور مسلم خودش خود را محدود نكرده و موجود ديگرى بزرگتر از آن و مسلط بر آن بوده كه برايش حد تعيين كرده، لذا همه انحاء حد و نهايت را از خداىسبحان نفى مىكنيم و مىگوييم: خداىتعالى در ذاتش و همچنين در صفاتش به هيچ حدى محدود نيست، پس او وحدتى را داراست كه آن وحدت بر هر چيزى قاهر است و چون قاهر است احاطه به آن هم دارد.
اين جاست كه قدم ديگرى پيش رفته و حكم مىكنيم به اين كه صفات خداىتعالى عين ذات اوست و همچنين هر يك از صفاتش عين صفت ديگر اوست و هيچ تمايزى ميان آنها نيست مگر به حسب مفهوم - معناى كلمه - براى اين كه فكر مىكنيم اگر علم او مثلاً غير قدرتش باشد و علم و قدرتش غير ذاتش بوده باشد، همان طور كه در ما آدميان اين طور است، بايستى صفاتش هر يك آن ديگرى را تحديد كند و آن ديگــر منتهـى بـه آن شـود، پس بـاز پـاى حـد و انتهـا و تنــاهـى به ميـــان مىآيــد.
و هميـن است معنـاى صفـت احديت او كه از هيـچ جهتـى از جهات منقسم نمىشود و نــه در خــارج و نـه در ذهــن متكثــــر نمـىگـــردد.(1)
1- الميـــزان ج 16، ص 263.
راه شناخت اسماء حسنى
« وَ لِلّهِ الاْسْـمآءُ الْـحُسْنى فَادْعُوهُ بِـها! » (180 / اعراف)
« براى خداست تمامى اسمايى كه بهترين اسماء است پس او را عبادت كنيد و با آنهـا به سويش توجه نماييد!»
احتياج اولين چيزى است كه انسان آن را مشاهده مىكند و آن را در ذات خود و در هر چيزى كه مرتبط به او و قوا و اعمال اوست و همچنين در سراسر جهان برون از خود مىبينــد و در هميــن اوليــن ادراك حكــم مىكنــد بــه وجود ذاتى كه حوايج او را بـرمـىآورد و وجـود هـر چيـزى منتهـى بـه او مىشود و آن ذات خداىسبحان است.
اعتقاد به ذاتى كه امر هر چيزى به او منتهى مىگردد از لوازم فطرت انسانى است