آن، و تــــدريــج در آفـرينــش
« ... اِنَّمــــا اَمْـــــرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئــــا اَنْ يَقُــــولَ لَــــهُ كُــــنْ فَيَكُــــــونُ ! »(82 / يس)
آنچه از ناحيه خداىتعالى افاضه مىشود، قابل درنگ و مهلت نيست و تبديل و دگرگونگى را هم تحمل نمىكند و تدريجيّت نمىپذيرد و آنچه تدريجيّت و مهلت و درنگ كه از موجودات مشاهده مىكنيم از ناحيه خود آنهاست نه از آن ناحيه كه رو به خــداينــد و اين خود بــابى اسـت كـه هـزار باب از آن باز مىشود.
در آيات بسيار قرآنى اشارات لطيفى به اين حقايق شده، از آن جمله فرموده: «مَثَل عيسى نزد خدا مثل آدم است كه او را از خاك خلق فرمود و سپس بدو گفت: بباش پس مىباشد!» (59 / آلعمران) كه كلمه «كُنْ» را بعد از خلقت آورده است. و در آيه ديگر مىفرمايد: « امر ما نيست مگر واحد و آن هم چون چشم بر هم زدن!» (50 / قمر) و يا فرموده: « و امر خدا همواره حساب شده و مقدور بود ! » (38 / احزاب)
عبارت «فَيَكُونُ» بيانگر اطاعت آن شىء است، كه مورد اراده خدا قرار گرفته و مىخواهد بفرمايد: همين كه هست شدن چيزى مورد اراده خدا تعلق گرفت، بدون درنگ لباس هستى مىپوشد.(1)
1- الميـــزان ج 33، ص 186.
مفهوم تـدريج در خـلقت
« اِنَّ مَثَـلَ عيسـى عِنْـدَ اللّهِ كَمَثَـلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُــرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ! » (59 / آل عـمران)
« مَثَل عيسى نزد خدا مثل آدم است كه او را از خاك خلق فرمود و سپس بدو گفت: بباش! پس مىباشد!»
موجودات جهان اعم از آنها كه وجودشان تدريجى است يا غيرتدريجى، تماما مخلوق خداى متعالند و به امر او كه عبارت از كلمه «كُنْ» باشد موجود شدهاند. در عين حال بسيارى از آنها تدريجىّالوجودند، ليكن تدريجى بودن آنها هنگامى است كه با اسباب و علل تدريجى مقايسه شوند، اما اگر به لحاظ نسبتشان به خدا در نظر گرفته شـونـد، اصــلاً تـدريجـى در كـار نيســت و تمـامـا آنـىّالـوجـود خـواهنـــد بـــود.
علاوه بر اين، عمده چيزى كه در مورد كلام، جمله: « ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ...!» براى آن آورده شده، آن است كه بيان دارد: خداوند متعال در آفريدن و خلق نمودن چيزى احتياج و نياز به اسباب ندارد، تا به واسطه اختلاف اسباب خلق نمودن موجودات بر حضرتش مشكل و آسان، يا ممكن و محال، يا نزديك و دور، باشد بلكه آنچه را كه اراده كند بيافريند، بــدون نــياز بـه اسـباب عــادى آن را خـلق مىكـند.(1)
1- الميـــزان ج 6، ص 42.