معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طور كه هست توصيف كند.
قرآن وحدتى را ثابت مى‏كند كه به هيچ معنا فرض كثرت در آن ممكن نيست، نه در ذات و نه در ناحيه صفات و بنابراين آنچه در اين باب از ذات و صفات فرض شود قرآن همه را عين هم مى‏داند، يعنى صفات را عين هم و همه آن‏ها را عين ذات مى‏داند، لذا مى‏بينيم آياتى كه خداى‏تعالى را به وحدانيت ستوده دنبالش صفت قهّاريّت را ذكر كرده است تــا بفهمــانـد وحـدتش عـددى نيست.(1)                                                 


1- الميــــــــــــزان ج 11، ص 150.


اله واحد و مفهوم لااله الا اللّه


« وَ اِلهُكُـمْ اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ...!» (163 / بقره)
« و معبــود شما معبودى يگــانه است و جز او معبودى نيست...!»
مفهوم وحدت از مفاهيم بديهى است، چيزى كه هست موارد استعمال آن مختلف است. مى‏گوييم خدا واحد است به خاطر اين كه صفتى كه در اوست مثلاً الوهيّت او - صفتى است كه احدى با او در آن صفت شريك نيست. علم و قدرت و حيات و ساير صفــاتش او را متكثــر نمى‏كنــد. تكثــرى كــه در صفــات او هســت تنهــا تكثر مفهومى است وگرنه علم و قــدرت و حيــاتش يكــى است. آن هــم ذات اوســت و هيچ يك از آن‏ها غير ديگرى نيســت، بلكــه او عــالــم اســت به قدرتش و قادر است به حياتش و حىّ است به علمش، به خلاف ديگران كه اگر قادرند به قدرتشان قادرند و اگر عـالمنـد بـه علمشـان عـالمنـد، خلاصه صفاتشان، هم مفهوما مختلف است و هم عينا.
بسا مى‏شود كه چيزى از ناحيه ذاتش متصف به وحدت شود، يعنى ذاتش ذاتى باشد كه هيچ تكثرى در آن نباشد و بالذات تجزى را در ذاتش نپذيرد. اين گونه وحدت همان است كه كلمه احد را در آن استعمال مى‏كنند و مى‏گويند خداى‏تعالى احـدى‏الـذات اسـت.
جملــه « اِلهُكُــمْ اِلــهٌ واحِــدٌ! » با همــه كــوتــاهى‏اش مى‏فهمــاند كه الوهيّت   مختــص و منحصــر به خــداى تعــالى است و وحدت او وحدتى است مخصوص، وحــدتى كه لايق سـاحت قـدس اوســت.
جمله «لاآاِلهَ اِلاّ هُوَ!» در سياق نفى الوهيّت غير خداست يعنى نفى الوهيّت آن آلهه موهومى كه مشركين خيال مى‏كردند اله هستند، نه سياق نفى غير خدا و اثبات وجود خداى‏سبحان. قرآن كريم اصل وجود خداى‏تعالى را بديهى مى‏داند، يعنى عقل براى پذيرفتن وجود خداى‏تعالى احتياج به برهان نمى‏بيند و هر جا از خدا صحبت كرده عنايتش همه در اين است كه صفات او را از قبيل وحدت و يگانگى و خالقيّت و علم و قـدرت و صفـات ديگـر او را اثبـات كند.(1)
1- الميزان ج 2، ص 341.

/ 132