خاصيت قول در آنها هست، خاصيت قول اين است كه غير من را به آنچه در قلب من است آگاه مىسازد، مخلوقات خدا هم با خلقت و وجود خود برخواست خدا دلالت مىكنند و اين پر واضح است كه به حكم دو آيه سوره (يس و مريم) وقتى خدا چيزى را اراده مىكند و مىفرمايد:« بباش! » حتى كلمه « بباش!» هم بين خدا و آن چيز واسطه نيست و غير از وجود خود آن چيز هيچ امر ديگرى دست در كار نيست، پس هستى آن چيز بعينه قول خدا و « بباش! » خداست، پس قول خدا در تكوين عين همان خلقت و ايجاد است، كه آن نيز عين وجود است و وجود هم عين آن چيز است و امّا در غير تكوين از قبيل سخن گفتن با يك انسان مثلاً بايد دانست كه قول خدا عبارت است از ايجاد امرى كه باعث پديد آمدن علمى باطنى در انسان مىشود، علم به اين كه فلان مطلب چنين و چنان است، حال يا به اين كه خداىتعالى صوتى در كنار جسمى ايجاد كند و انسانى كه پهلوى آن جسم ايستاده مطلب را بشنود و بفهمد و يا به نحوى ديگر كه ما نه آن را درك مىكنيم و نه كيفيّت تأثيرش در قلب پيامبر را و نمىدانيم چگونه خداىتعالى به پيامبرى از پيامبرانش مىفهماند كه مثلاً فلان مطلب چنين و چنان است، اما اينقدر مىدانيــم كــه قـول و كـلام خـدا بـا پيـامبـرش حقيقـت معنـاى قول و كلام را دارد.(1)
1- الميــــــــزان ج 4، ص 195.
كلمات ايجاد و تماميّت آن
« ... بِكَلِمــــــــاتٍ فَــــــاَتَمَّهُـــــــنَّ ... !» (124 / بقــــــره)
كلمه هر چند در قرآن كريم بر موجودات و اعيان خارجى اطلاق شده، نه بر الفاظ و اقوال، لكن همين نيز به عنايت قول و لفظ است، به اين معنا كه مىخواهد بفرمايد ـ مثلاً در آيه مربوط به خلقت عيسى عليهالسلام ـ او با كلمه و قول خدا كه فرمود: «كُنْ !» خلق شده و نه تنها در اين مورد بلكه هر جا كه در قرآن لفظ كلمه را به خدا نسبت داده، منظورش همين قول: «كُنْ ! فَيَكُونُ !» است، مانند آيه « وَ لامُبَدِّلَ لِكَلِمتِ اللّهِ...!» (34 / انعام) در همه اين موارد منظور از لفظ «كلمه» قول و سخن است، به اين عنايت كه كار قول را مىكند، چون قول عبارت است از اين كه گوينده آنچه را كه مىخواهد به شنونده اعلام بدارد، يا به او خبر بدهد و يا از او بخواهد.
به همين جهت بسيار مىشود كه در كلام خداىتعالى كلمه و يا كلمات به وصف «تمام» توصيف مىشود، مانند: « وَ تَمَّتْ كَلِمَـتُ رَبِّـكَ صِـدْقـا وَ عَدْلاً لا مُبَـدِّلَ لِكَلِماتِه - كلمه پروردگارت از درستى و عدل تمام شد، هيچ كس نيست كه كلمات او را دگرگونه سازد ! » (115 / انعام) گويا كلمه وقتى از گويندهاش سر مىزند هنوز تمام نيست و وقتى تمام مىشــود كــه لبــاس عمــل بپــوشــد، آن وقــت اســت كـه تمام و صدق مىشود.(1)
1- الميــــــزان ج 2، ص 95.