قيام كنند و او ايشان را به بندگى خود وادار سازد، امر و نهى كند، چون او، هم علىّ است و هم عظيم.
پس هر يك از اين پنج اسم سهمى در تعليل اصل وحى دارند و نتيجه روبرهم آنها اين است كه خداىتعالى از هر جهت ولىّ بندگان است و به غير او ولىّ ديگر نيست.(1)
1-لميــــــــزان ج 35، ص 16.
« فَاَيْنَمـا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ ! » (115 / بقره)
« به هر جــا كه رو كنى به سوى خــدا رو كردهاى! »
خداىسبحان قائم بر تمامى جهات ششگانه و محيط به آن است، كسى كه به يكى از اين جهات متوجه شود، به سوى خداىتعالى متوجه شده است. ملك خدا و احاطه او به انسان وسعت دارد و نيات انسان به هر سو توجه كند، او نيز از قصد انسان آگاه است.
خداىتعالى نه خودش در جهت معينى قرار دارد، نه متوجه به او بايد از جهت معينى به ســويـش تــوجــه كند، تا او به توجه وى آگاه شود، پس توجه به تمام جهات، توجه بــه ســوى خــداســت و خــدا هــم بــدان آگـاه است.
البتــه آيــه شريفه فوق مىخواهد حقيقت توجه به سوى خدا را از نظر جهت توسعه دهــد، نـه از نظر مكان.(1)
1- الميـــــــزان ج 2، ص 75.
مـفهـوم وجـه الـهـى
« …يُـــــريــــدُونَ وَجْهَـــــهُ. » (52 / انعــام)
وجه يا روى، به مناسبتى كه بين صورت و سطح بيرونى هر چيز هست به طور مجاز بر همان سطح بيرونى هر چيز هم اطلاق مىشود. ذات چيزى براى چيز ديگرى هيچ وقت جلوه و ظهور نمىكند و تنها ظاهر و شرح بيــرونـى و اسمــاء و صفــات است كه بــراى مــوجــود ديگــرى جلــوه مىكنــــد.
به ذات خداىتعالى نيز نمىتوانيم پى ببريم براى اين كه به طور كلى علم و معرفت يك نوع تحديد فكرى است و ذات مقدس خداىتعالى بى حد و نهايت است و قابل تحديد نمىباشد.
از آنجايى كه وجه يا روى هر چيز همان قسمتى است كه ديگران با آن مواجه مىشوند به اين اعتبار مىتوان گفت: اعمال صالحه وجه خداىتعالى است، همچنان كه كارهاى زشت وجه شيطان است. چنان كه صفاتى را كه خداىتعالى به آن صفات با بندگان