اله جهان، اله انسان: اله واحد
« اِنَّ فــى خَلْــقِ السَّمــاواتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِــلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَ... لاَياتٍ لِقَــوْمٍ يَعْقِلُــــونَ !» (164 / بقــره)
« بــه درستــى در خلقــت آسمــانهــا و زميــن و اختــلاف شــب و روز و... آيــــــاتــى اســـت بــراى مـــردمــى كــه تعقـــل كننــد! »
براى هر موجودى از اين موجودات، الهى است و اله همه آنها يكى است. اين اله يگانه و واحد، همان اله انسان است. اين آسمانها كه بر بالاى ما قرار گرفته و اين زمين كه ما را در آغوش گرفته، با همه عجايبى كه در آن است و با همه غرايبى كه در تحولات و انقلابهاى آن از قبيل اختلاف شب و روز و جريان كشتىها در درياها و نازل شدن بارانها و وزيدن بــادهــاى گردنده و گردش ابرهاى تسخير شده، وجود دارد، همه امــورى هستنــد فــى نفســه نيــازمنــد به صانعى كه ايجادشان كند، پس براى هر يك از آنها الهى است پديد آورنده.
نظامى كه در عالم است كه در جريانش حتى به يك نقطه استثناء برنمىخوريم، نظامى كه نه تا كنون و نه هيچ وقت عقل بشر به كرانهاش نمىرسد و مراحلش را طى نمىكند اگر از خردترين موجودش چون مولكول شروع كنى تا برسى به منظومه شمسى و كهكشانها، بيش از يك عالم و يك نظام نمىبينى. و اگر از بالا شروع كنى و در آخر ذرهاى از آن را تجزيه كنى تا به مولكول برسى باز مىبينى از آن عالم واحد و آن نظام واحد و آن تدبير متّصل چيزى كم نشده، يا اين كه هيچ دوتا از اين موجودات را مثل هم نمىبينى. پس روبرهم عالم يك چيز است و تدبير حاكم بر سراپاى آن متّصل است و تمامى اجزايش مسخر يك نظام است، هر چند كه اجزايش بسيار و احكامش مختلف است: «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ!» (111 / طه) پس اله عالم كه پديد آورنده آن و مدبر امر آن اسـت، نـيز يـكى است.
انسان، كه يكىاز پديدههاى زمينىاست، در پديد آمدنش و بقايش بغير اين نظام كلى كه در سراسر عالم حكمفرماست و با تدبيرى متصل سراپاى عالم را اداره مىكند، به نظام ديگرى احتياج ندارد. پس وقتى نظام هستى انسان و همه عالم يكى است، نتيجه مىگيريم كـه الـه و پـديـدآورنـده و مـدبـر آن، همان اله و پديد آورنده و مدبر امر انسان است.(1)
1- الميـــزان ج 2، ص 346.