و فردى نيست كه فاقد آن باشد. قدم دومى كه در اين راه پيش مىرويم و ابتدايىترين مطلبى كه به آن برمىخوريم اين است كه ما در نهاد خود چنين مىيابيم كه انتهاى وجود هر موجودى به اين حقيقت است و خلاصه وجود هر چيزى از اوست، پس او مالك تمام موجودات است، چون مىدانيم اگر داراى آن نباشد نمىتواند آن را به غير خود افاضه كند.
اينجا نتيجه مىگيريم كه پس خداىتعالى هم داراى مُلك و هم صاحب مِلك است، يعنى همه چيز از آنِ اوست و در زير فرمان اوست و اين دارا بودنش على الاطلاق است، پس او دارا و حكمران همه كمالاتى است كه ما در عالم سراغش را داريم، از قبيل حيات، قــدرت، علــم، شنــوايى، بينــايى، رزق، رحمــت، عــزت و امثــال آن و در نتيجــه او حــىّ، قادر، عالم، سميع و بصير است، چون اگر نباشد ناقص است و حال آن كه نقص در او راه نــدارد و همچنيــن رازق، رحيم، عزيز، محيى، مميت، مبدى، معيد، باعث و امثال آن است و اين كه مىگــوييــم: رزق، رحمت، عزت، زنده كردن، ميراندن، ابداء و اعاده و برانگيختن كار اوست و اوست سبّوح، قدوس، علىّ، كبير، متعال و امثال آن، منظــور ما اين اســت كه هــر صفــت عــدمى و صفت نقصى را از او نفى كنيم. اين طــريقـه ســادهاى است كه ما در اثبات اسماء و صفات براى خداىتعالى مىپيماييم.(1)
1- الميزان ج 16، ص 261.
اختلاف در شناخت اسماء الهى
« وَ لِلّهِ الاْسْـمآءُ الْـحُسْنى فَادْعُوهُ بِـها! » (180 / اعراف)
« براى خداست تمامى اسمايى كه بهترين اسماء است پس او را عبادت كنيد و با آنهـا به سويش توجه نماييد!»
مردم در عين اين اتفاقى كه بر اصل ذات پروردگار دارند در اسماء و صفات او برسه صنفند: صنفى اسمايى بر او قايلند كه معانى آن اسماء لايق اين هست كه به ساحت مقدس پروردگار نسبت داده شود. صنف ديگرى در اسماء او كجروى كرده و صفات خاصه او را به غير او نسبت مىدهند، مانند ماديين و دهريين كه آفريدن و زنده كردن و روزى دادن و امثال آن را كار ماده يا دهر مىدانند. در اين انحراف برخى از مردم با ايمان نيز شريكند، براى اين كه اسباب كونيه را مستقل در تأثير دانسته و درباره آنها نظريهاى دارند كه با توحيد خدا سازگار نيست. صنف سوم مردمى هستند كه به خداى تعالى ايمان دارند ولكن در اسماء او انحراف مىورزند، يعنى صفات نقص و كارهاى زشت را برى او اثبات كرده مثلاً او را جسم محتاج به مكان دانسته و در بعضى از شــرايــط او را قــابـل درك مىداننـــد. همــه اينهــا الحـــاد در اسمــاء اوســت.
در حقيقت بــرگشـت ايـن سـه صنــف به دو صنــف است: يكى كسانى كه خدا را به اسماء حسنى مىخوانند و او را خدايى ذوالجــلال والاكــرام دانسته و عبادت مىكننــد و اين صنــف هــدايت يافتگان به راه حقند. صنف دوم اهل ضلالتند، كه مسيــرشــان بــه دوزخ است و جايگاهشان در دوزخ به حسب مرتبهاى است كه از ضــلالــت دارا هستند.(1)
1- الميــــزان ج 16، ص 248.