غرضهاى آنها در قسم اول به حقيقت معنايش موجود است، به خلاف قسم دوم، كه غرض از آن امور، به نوعى از وضع و اعتبار تحقق مىيابد. ذّلت موجودات و افتادگى آنها در برابر ساحت عظمت و كبريايى خداوند ذلت و افتادگى حقيقى است، به خلاف برو افتادن و زمين ادب بوسيدن در ظرف اجتماعى بشرى كه بر حسب وضع و اعتبار، ذلت و افتادگى است.(1)
1- الميـــــــــــــــزان ج 22، ص 213.
مفهـوم سجـده سايهها چيست؟
« وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَرْضِ طَوْعا وَ كَرْها وَ ظِللُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الاْصـــالِ!» (15 / رعـــد)
قـرآن مجيـد افتـادن سـايـه اجسام را در صبح و شام بر زمين سجده ناميده و براين اساس است كه در اين حال معناى سجده ذاتى را كه در ذوات اشياء است با مثال حسى ممثل نموده و حس آدميان بسيط را براى درك معناى سجده ذاتى بيدار مىكند و براى چنين مردمانى راه انتقال به اين حقيقت عقلى و غير حسى را آسان مىسازد.
منظور از نسبت دادن سجده به سايه اجسام بيان سقوط سايهها بر زمين و مجسم نمودن افتادگى سجود و افتادن است، نه اين كه مقصود تنها و تنها بيان اطاعت تكوينى سايه در جميع احوال و آثارش باشد. اين مطلب يك كلام شعرى و تصويرى خيالى نيست كه قرآن در دعوت حق خود متوسل به آن شده باشد. حقايقى كه عالىتر از اوهام و ثابت و استوار در نظر عقل سليم است و به طبع خود از افق محسوسات و حواس دور است و نمىشود آن را تجسم نمود و در پارهاى موارد كه ممكن باشد براى حس نوعى ظهور يافته به وجهى تمثل و تجسم يابد، در چنين موارد البته بايد از حس استمداد نموده صاحبان فهم ساده و عقل بسيط را از راه حس متوجه آن حقايق نمود و آن گاه ايشان را از اين راه منتقل به مرحله عقل سليم كه مسؤول درك حقايق و معارف حقيقى است ساخت و اين قسم حس و خيال، حس و خيال حق است، كه حق و حقايق مؤيد آن است و اعتماد به آن، شعر و خيالبافى و يا باطل شمرده نمىشود. اين كه مىبينيم خداىتعالى براى سايه گسترده از اجسام در صبح و شام سجده قائل شده، از همين باب است، چون اين سايهها نيز مانند صاحبان شعورند كه به منظور سجده به زمين مىافتند.(1)
1- الميـــــــزان ج 22، ص 213.