بى واسطه بودن امر الهى
« اِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ!» (59 / آل عمران)
در اين آيه نخست خلقت آدم را ذكر نموده و ارتباط آن را با خاك كه يكى از اسباب است بيان مىكند سپس وجود همو را بدون ارتباطش به چيزى با تعبير «كن» خــاطـرنشــان مىســازد (دقت فرماييد!) و همچنيــن نظيــر ايــن آيــه اســت آيه: « ... ثُــمَّ اَنْشَأْنـاهُ خَلْقا اخَرَ...! » (14 / مؤمنون) چه ايجاد خداىسبحان را كه منسوب به خود اوست و سلسلـه علــل تخلــل و واسطــه نيستنــد خلــق ديگــرى نــاميـــده اســت.
پس امر عبارت است از كلمه ايجاد آسمانى يعنى فعل مختص به ذات او و اسباب و علل واسطه و تخلل نيستند و اين امر به مقياس زمان و مكان و هيچ خصيصه مادى ديگرى اندازهگيرى نمىشود.(1)
1- الميـــــــــــزان ج 25، ص 335.
مـراحل اجـمال و تفصيل امر و چگونگى نزول آن
« فيهـــا يُفْـــرَقُ كُـــلُّ اَمْــــــرٍ حَكيـــمٍ ! » (4 / دخـان)
« در آن شب مبــارك هـر امـر در هم فـرورفتـه بــاز مىشــود ! »
امر حكيم عبارت است از امرى كه الفاظش از يكديگر متمايز نباشد و احوال و خصوصيّاتش متعين نباشد. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحلهاند: يكى اجمال و ابهام و يكى ديگر مرحله تفصيل. « لَيْـلَةِ الْقَـدْرِ» هم به طورى كه از آيه فوق برمى آيد شبى است كه امور از مرحله احكام و ابهام به مرحله فرق و تفصيل برون مىآيند. از جمله امور، يكى هم قرآن كريم است، كه در شب قدر از مرحله احكام درآمده و نـازل مىشـود، يـعنى در خـور فهم بشر مىگـردد.
از ظاهر عبارت « فيهـا يُفْـرَقُ، » استمرار فهميده مىشود، از آن استفاده مىشود كه همه امور حكيم همه ساله از يكديگر جدا مىشود، پس مراد به امر حكيم بايد امور تكــوينـى بـاشـد، كه در هــر شــب قــدر بعد از احكام تفريق و تقسيم مىشود و اما معــارف و احكــام الهــى معنــا نــدارد همــه سـالـه تفـريــق و تقسيـــم شـــود.(1)
1- الميـــزان ج 35، ص 214.