معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

متعال البته به طور اصالت و براى رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ‏طـور تـبعيت و بـه اذن خـدا ثـابت مى‏كنـد.(1)
1- الميـــزان ج 11، ص 22.


انحصـار ولايت الهى و قدرت اجـرايى آن


« فَـاللّهُ هُوَ الْوَلِىُّ...!» (9 / شـورى)
فَاللّهُ هُوَ الْوَلِىُّ ، انحصار ولايت در خدا را مى‏رساند و مى‏فرمايد تنها و تنها ولى، خداست و ولايت منحصر در اوست، پس بر كسى كه ولى مى‏گيرد واجب است او را ولىّ خود بگيرد و از او بغير او تجاوز نكند، چون بغير او هيچ ولى اى نيست.     غرض عمده در ولى گرفتن و به دين او متدين شدن و او را پرستيدن، رهايى از عذاب دوزخ و رستگارى به بهشت است در روز قيامت و چون پاداش دهنده و عقاب كننده خدايى است كه بشر را زنده مى‏كند و مى‏ميراند و در روز قيامت همه را براى جزاى اعمالشان جمع مى‏كند، پس واجب آن است كه تنها او را ولىّ خود بگيرند و اوليايى كه خــود امــوات و بى‏جـانند دور بريزند، چون خود اين اولياء كه يا سنگند يا چوب نمى‏دانند چه وقت مبعوث مى‏شوند.
در باب ولايت واجب است ولىّ، قدرت بر ولايت و عهده‏دارى اشخاص را داشته باشد و بتواند امور آنان را اداره كند و آن كسى كه بر هر چيز قادر است خداى‏سبحان است و بس و غير خدا هيچ كس قدرتى ندارد مگر به همان اندازه كه خدا به او داده و تنها كسى كه مالك هر چيز است خداست و غير او مالك نيست مگر تنها آن مقدارى را كه خدا تمليكش كرده، تازه آن مقدار قدرت كه به او داده خودش نسبت به آن نيز قدرت دارد و هر چه را تمليك كرده باز خودش مالك آن چيز است، پس يگانه ولى خـداست و غير او كسى ولى نيست.
حكم و قضا وقتى تمام مى‏شود كه حاكم به نوعى از ملكيت مالك حكم و ولايت باشد، هر چند كه دو طرف اختلاف اين ملكيت را به او داده باشند، مثل اين كه دو نفر كه باهم نزاع دارند به شخصى ثالث بگويند تو بيا و در بين ما داورى كن و در بين خود قرار بگذارند كه هر چه آن شخص گفت تسليم شوند، كه در اين مثال دو نفر طرف نزاع، شخص ثالث را مالك حكم كرده‏اند و پيشاپيش تسليم خود و پذيرفتن حكمش را به او داده‏اند، تا آزادانه طبق آنچه به نظرش مى‏رسد حكم كند، پس آن شخص ثالث ولىّ آن دو نفر در اين حكم مى‏شود.
خداى‏سبحان مالك تمامى عالم است و بجز او مالكى نيست، چون هر موجودى خودش و آثارش قائم به خداى‏تعالى است و در نتيجه او مالك حكم و قضاء به حق است. حكم خداى‏تعالى دو جور است: يكى حكم تكوينى و آن اين است كه پديدار شدن مسببات را به دنبال اسباب قرار دهد و وقتى موجودى در بين چند سبب قرار گرفت كه بر سر آن نزاع داشتند، آن موجود را دنبال سبب قرار دهد كه نسبت به بقيه اسباب سببيتّش تام باشد. يكى هم حكم تشريعى است، مانند تكاليفى كه در ديـن الـهى دربـاره اعـتقادات و دسـتورالـعملهـا آمـده اسـت.

/ 132