معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود روبرو مى‏شود نظير رحمت و خلق و رزق و هدايت و امثال آن از صفات فعليه، بلكه صفات ذاتيه‏اى را هم كه به وسيله آن مخلوقات، خداى خود را تا حدى مى‏شناسند مانند علم و قدرت، مى‏توان وجه خداى دانست، براى اين كه خداى‏تعالی بوسيله همين صفات با مخلوقات خود روبرو مى‏شود و آفريدگان نيز به وسيله آن به جانب خداوند خود رو مى‏كنند.
ناحيه خدا جهت و وجه اوست و به طور كلى هر چيزى كه منسوب به اوست و به هر نوعى از نسبت به وى انتساب دارد از اسماء و صفاتش گرفته تا اديان و اعمال صالح بندگان و همچنين مقربان درگاهش از انبياء و ملائكه و شهداء و مؤمنينى كه مشمول مــغـفرتـش شـده بـاشـند هـمـه و هـمه وجــه خــدايـنـد.
همه آن امورى كه وجه خداى‏سبحانند و به عبارت ديگر در جهت خداوند قرار دارند از گزند حوادث و از نابودى مصونند. همچنين چيزهايى كه بنده از خداى خود انتظار دارد نيز وجــه خداست، مانند فضل و رحمت و رضوان.(1)
1- الميــزان ج 13، ص 158.


مفهوم وجه و حقايق افاضه شده از جانب خدا


«... كُــلُّ شَــىْ‏ءٍ هــالِـكٌ اِلاّ وَجْـهَهُ ! » (88 / قصـص)
«هر موجودى كه تصور شود بعد از وجودش هلاكت و بطلان در پى دارد مـگر وجـه خـدا ! »
آن موجودات كه زمانى هستند بعد از سرآمد زمان وجودشان هالك و باطل مى‏شوند و آنهايى كه زمانى نيستند، وجودشان در احاطه فنا قرار دارد و فنا از هر طرف احاطه‏شان كرده است. هر چيزى بزودى جا خالى كرده به درگاه خدا مى‏رود، مگر صفات كريمه خدا كه منشأ فيض او هستند و بدون وقفه و تا بى‏نهايت مشغول افاضه فيضند و معبود هم بايد چنين باشد و بطلان در ذات او و انقطاع در صفات فياضه او راه نداشته باشد و غير خدا هيچ موجودى اين طـور نيست. پس هيـچ معبودى جز او نيست.
وجه خدا به معناى نمود او براى غير او يعنى خلقش است و خلقش با آن متوجه درگاه او مى‏شوند، اين نمود، همانا صفات كريمه او از حيات و علم و قدرت و سمع و بصر است و نيز هر صفتى از صفات فعل مانند صفت خلقت و رزق و احياء و اماته و مغفــرت و رحمـت و هم‏چنيــن آيــات دال بـر آن صفات بدان جهت كه آيتند، مى‏باشد.
بنا بر اين، هر موجودى كه تصور شود فى نفسه هالك و باطل است و حقيقتى جز آن چه كه از ناحيه خداى‏تعالى به آن افاضه شود ندارد و آن چه كه منسوب به خداى‏تعالى نباشد از حقيقت به طور كلى خالى است و جز موهومى كه وهم متوهم آن را تراشيده نيست.
انسان نيز از حقيقت جز اين مقدار بهره ندارد، كه موجودى است كه آفرينش خدا روحى و جسمى در او به كار برده و او خودش صفات كمالى براى خود كسب كرده، اينها كه حقيقت انسان را تشكيل مى‏دهند همه صنع خدا و منسوب به اويند و اما زايد بر   اينها آن چه را كه عقل اجتماعى بر آن افاضه مى‏كند، همه موهوماتند كه ناچارى و اضطرار باعث

/ 132