معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نفى ظلم در خلقت


« وَ رَبُّكَ الْغَنِىُّ ذُوالرَّحْمَةِ ! » (133 / انعام)
آيه فوق بيان عامى است براى نفى جميع انحاء ظلم در خلقت از خداوند، توضيح اين كه ظلم كه عبارت است از به كار بستن چيزى در غير موردش و به عبارت ديگر تباه ساختن حقى كه پيوسته براى يكى از دو منظور انجام مى‏گيرد، يا براى احتياجى است كه ظالم به وجهى از وجوه داشته و با ظلم آن احتياج را رفع مى‏كند،  مثلاً نفعى كه يا خودش و يا دوستش به آن محتاج است به دست مى‏آورد و يا بدان وسيله ضررى از خودش و يا از كسى كه دوستش مى‏دارد دفع مى‏كند و يا به خاطر شقاوت و قساوت قلبى است كه دارد و از رنج مظلوم و مصيبت او متأثر نمى‏شود و خداى‏سبحان از اين هر دو صفت زشت منزه است، نه احتياج به ظلم دارد چون غنىّ بالذات است و نه شقاوت و قساوت دارد چون داراى رحمت مطلقه‏اى است كه همه موجودات هر كدام به مقدار  قابليّت و لياقت خود از رحمت او متنعمند، پس او به احدى ظلم نمى‏كند. اين است آن معنايى كه جمله: « وَ رَبُّكَ الْغَنِىُّ ذُوالرَّحْمَةِ ! » بر آن دلالت مى‏كند و چنين معنى مى‏دهد كه: پروردگارتو آن كسى‏است‏كه متصف است به غناى مطلقى كه آميخته به فقر واحتياج نيست و نيز متصف است به رحمت مطلقه‏اى كه تمامى موجودات را فرا گرفته است. و مقتضاى آن اين است كه او به ملاك غنايى كه دارد مى‏تواند همه شما را از بين برده و به ملاك رحمتش هر مخلوق ديگرى را كه بخواهد به جاى شما بنشاند، همچنان كه به رحمتش شما را از ذرّيه قوم ديگرى آفريد و آن قوم را به ملاك غنايى كه از آنان داشت از بين برده و منقرض ساخت.(1)
1- الميــــــــــــزان ج 14، ص 228.


زيبايى خلقت


« اَلَّـــــذى اَحْسَـــنَ كُــــلَّ شَـــــىْ‏ءٍ خَلْقَـــــهُ ! »
« كسى كه خلقت همه‏چيز را نيكو كرد ! » (7/سجده)
حقيقت حسن عبارت است از سازگارى اجزاء هر چيز نسبت به هم و سازگارى همه اجزاء با غرض و غايتى كه خارج از ذات آن است. هر يك از موجودات فى نفسه و براى خودش داراى حسنى است، كه تمام‏تر و كامل‏تر آن براى آن موجود تصور نمى‏شود و اما اين كه مى‏بينى موجودى داراى زشتى و ضرر است، براى يكى از دو علت است: يا براى اين است كه آن موجود داراى عنوان عدمى است، كه بدى و ضررش مستند به آن است. مانند ظلم و زنا، كه ظلم بدان جهت كه فعلى از افعال است زشت نيست بلكه بدان جهت كه حقى را معدوم و باطل مى‏كند زشت است و زنا بدان جهت كه عملى خارجى است و هزاران شرايط دست به دست داده تا آن عمل صورت خارجى بگيرد زشت نيست، چون در آن شرايط با عمل نكاح مشترك است، بلكه زشتى‏اش بدين جهت است كه مخالف نهى شرعى و يا مخالف مصلحتى اجتماعى است. و يا براى اين است كه با موجودى ديگر

/ 132