معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقى جداى از تدبير تصور ندارد، چون ممكن نيست فرضا كره زمين با همه موجودات زنده و غير زنده روى زمين در هستى خود محتاج به خدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل و بى‏نياز از او باشد. وقتى خدا مالك همه هستيهاست، هستى كره زمين از اوست و هستى حيات روى آن و تمامى آثار حيات از اوست، در نتيجه پس تدبير امر زمين و موجودات در آن و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامى ماسواى خـويش اسـت، چـون كـلمه رب به معناى مالك مدبر مـى‏باشد.(1)
1- الميــــــــــزان ج 1، ص 37.


نوع مالكيّت و تصرف الهى


خداى‏تعالى در آيات بسيارى از كلام مجيدش ملك عالم را از آن خود دانسته و از آن جمله در آيات زير:
« لِلّهِ مـا فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الاَرْضِ ! » (284 / بقره)
« لَــــهُ مُلْـــكُ السَّمــــــواتِ وَ الاَرْضِ ! » (5 / حديد)
« لَــــهُ الْمُلْــــكُ وَ لَـــــهُ الْحَمْــــــدُ ! » (10 / تغابن)
و خود را مالك على‏الاطلاق همه عالم دانسته، نه به طورى كه از بعضى جهات مالك باشد و از بعضى ديگر نباشد، آن طور كه ما انسان‏ها مالكيم. انسان اگر مالك برده‏اى يا چيز ديگرى باشد، معناى مالكيتش اين است كه مى‏تواند در آن تصرف كند، اما نه از هر جهت و به هر جور كه دلش بخواهد، بلكه آن تصرفاتى برايش جايز است كه عُقلا آن را تجــويــز كننــد، مثــلاً نمـى‏تــوانــد برده خود را بدون هيچ جرمى بكشد و يا مال خود را بسوزاند.
خداى‏تعالى مالك عالم است به تمام معناى مالكيّت و به طور اطلاق و عالم مملوك اوست، باز به طور مطلق، به خلاف مملوكيّت يك گوسفند يا برده، براى ما انسانها، چون مالكيّت ما نسبت به آن مملوك ناقص و مشروط است، بعضى از تصرفات ما در آن جايز است و بعضى ديگر جايز نيست، مثلاً انسانى كه مالك يك الاغ است، تنها مالك اين تصرف است كه بارش را به دوش آن حيوان بگذارد و يا سوارش شود و اما اين كه از گرسنگى و تشنگى بكشد و يا آتش بسوزاند و وقتى عُقلا علت آن را مى‏پرسند جواب قـانع كننـده‏اى نـدهد، اين گونه تصرفات را مالك نيست.
خلاصه تمامى مالكيت‏هايى كه در اجتماع انسانى معتبر شمرده شده، مالكيّت ضعيفى است كه بعضى از تصرفات را جايز مى‏سازد، نه همه انحاء تصرف ممكن را، به خلاف ملك خداى‏تعالى نسبت به اشياء كه على‏الاطلاق است، و اشياء غير از خداى‏تعالى رب و مالكى ديگر ندارند و حتى مالك خودشان، و نفع و ضرر و مرگ و حيات و نشور خود نيز نيستند.
پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود مالك آن تصرف خداست، هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، مى‏تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى

/ 132