معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 118/ 29
نمايش فراداده

                                                                         فصل سوم

                                                                  قضا و اختيار انسانى

قضا و تقدير الهى و اختيار انسانى

 

« هُوَ الَّذى يُصَوِّرُكُمْ فِى الاَْرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ !» (6 / آل عمران)
خداى سبحان نظام جهان آفرينش را طورى مقرر داشته كه منتهى به اختيار انسانى مى‏شود، همان اختيارى كه آدمى با آن مى‏تواند راه سعادت و صراط ايمان و طاعت را طى كند، يا به وسيله آن طريق كفر و معصيت را دنبال نمايد، و اين خود روشن است كه جعل و قرار دادن اين اختيار در انسان براى خاطر تماميت موضوع امتحان مى‏باشد، تا هر كه خواهد راه ايمان را بگيرد، و هر كه خواهد راه كفر را بپيمايد، لكن هر  دو دسته جز آن‏چه را كه خدا خواسته و مشيتش به آن قرار گرفته است طى نمى‏كنند.
پس تمام موجودات عالم هستى حتى «كفر و ايمان» مردم تحت تقدير حضرت اوست. « تقدير» همان نظمى است كه خداوند براى اشياء و موجودات جهان قرار داده تا هر چيزى به ميزان آن به آسانى راه مقصد اصلى خود را كه سازمان عملى وجودش اجازه مى‏دهد تعقيب كند. خداوند به قدرت كامله خود به هر چيز همان صورتى را عطا كرده و بخشيده است كه در راه مخصوص آن سلوك مى‏نمايد. پس در هر حال خداوند پيروز مى‏باشد و با اراده و مشيت خود بر مخلوقات غالب است، ولى انسان بيچاره گمان مى‏كند كه اراده و مشيت او اصالت دارد و به ميل خويشتن در عالم تصرف مى‏نمايد، خيال مى‏كند با اراده خود نظم متصل هستى را شكافته و بر تقدير الهى سبقت مى‏گيرد! با اين كه همه آن‏ها خود در رشته تقدير اوست.
منظور اصلى از جمله « يُصَوِّرُكُمْ فِى الاَْرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ !» همان است كه به مخاطبين بفهماند: تنها خداوند است كه اجزاء وجودى شما را در ابتداى كار و تكوين طورى تنظيم كرده كه منتهى به مشيت او در سرانجام كارهايتان مى‏شود، لكن مشيت و اراده حتم نيست كه قابل تغيير نباشد.
نكته ديگر اين قسمت توجه دادن اهل ايمان است به اين كه: ايمان شما هم چون كفر كافران تحت تقدير خداوندى مى‏باشد تا به آن وسيله از رحمتى كه خداوند درباره مؤمنان ارزانى داشته شادمان، و قلبشان با شنيدن موضوع انتقام از كافران - همان كافــران كه كفر و سرپيچيشــان بر اينــان بزرگ و سنگيـن مى‏آمد - تسلى پيدا كند.(1)
1- الميـــزان ج 5، ص 22.