معارف قرآن در المیزان

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

نسخه متنی -صفحه : 118/ 45
نمايش فراداده

كه هست اگر از آن قسم آيات خود را كه بر آن اقوام فرستاديم و به خاطر تكذيبشان هلاكشان كرديم به اين مردم هم بفرستيم همان اهلاك و تدمير كه بر سر آن‏ها آمد و منقرضشان كرد بر سر اينان نيز آمده اينان را به آنان ملحق خواهد كرد، آن وقت بساط دنيا بر چيده خواهد شد و چون نمى‏خواهيم برچينيم لذا تا مدتى مهلتشان داديم، ولى سرانجام اينان را نيز گرفتار مى‏كنيم و چنين نيست كه اينان استثناشوند!» (58/اسرى) و اين‏همان معنايى‏است‏كه‏آيه « وَ لِكُلِ‏اُمَّةٍ رَسُولٌ...!»(47/يونس) و آياتى بعد از آن بدان اشاره مى‏كند.
و اين كه فرمود: « كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُورا ! » (58 / اسرى) معنايش اين است كه اهلاك قرى و تعذيب آن‏ها به عذاب شديد قبلاً در كتاب نوشته شده، يعنى قضايى است حتمى و رانده شده، از اين جا معلوم مى‏شود مراد به كتاب لوح محفوظ است كه قرآن تمامى حوادث را نوشته شده در آن دانسته، درباره‏اش فرموده: « وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ!» (12 / يس) و نيز فرموده: « وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِى الاَرْضِ وَ لا فِى السَّمآءِ وَ لاآ اَصْغَــرَ مِنْ ذلِــكَ وَ لاآ اَكْبَــرَ اِلاّ فــى كِتابٍ مُبيــنٍ!» (61 / يونس) (1)
1- الميزان ج 25، ص 226.

قضاى الهى درباره جامعه يهود و جامعه نوح

« وَ لَوْلا اَنْ كَتَبَ ‏اللّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِى الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ عَذابُ النّارِ!» (3/حشر) و « وَ قيلَ يأاَرْضُ ابْلَعى مآءَكِ... وَ قُضِىَ الاَمْرُ...!» (44/هود)
«جلاء» به معناى ترك وطن است و نوشتن جلاء عليه يهود، به معناى راندن قضاى آن است.  مراد به عذاب دنيوى آنان عذاب انقراض و يا كشته شدن و يا اسير گشتن است و معناى آيه اين است كه اگر خداى‏تعالى اين سرنوشت را براى آنان ننوشته بود كه جان خود را برداشته و جلاء وطن كنند، در دنيا به عذاب انقراض يا قتل يا اسيرى گرفتارشان مى‏كرد، همان‏طور كه بنى قريظه را كرد، ولى در هر حال در آخرت به عذاب آتش معذبشان مى‏سازد.
آيه « وَ قيلَ يأَارْضُ ابْلَعى مآءَكِ وَ يا سَمآءُ اَقْلِعى وَ غيضَ الْمآءُ وَ قُضِىَ الاَْمْرُ...!» ندايى است كه از ساحت عظمت و كبرياى الهى صادر شده و براى تعظيم، تصريح به اسم گوينده كه خداست نشده است. اين امر، تكوينى بود و به وسيله كلمه «كن» كه از جانب دارنده كاخ هستى شرف صدور يافته به انجام رسيد، و بلافاصله هر چه آب از سرچشمه‏ها جوشيده و روى زمين بود در كام زمين فرو رفت و آسمان نيز از بارش باز ايستاد. اين آيه دلالت دارد بر اين كه به امر خدا زمين و آسمان با هم آب را به خروش آوردند.
... « قُضِىَ الاَْمْرُ !» يعنى وعده‏اى كه راجع به عذاب قوم نوح داده شده بود انجام يافت و امر الهى تنفيذ شد: قوم نوح غرق شدند و زمين از وجودشان پاك شد و آن‏چه فرمان «كن» يافته بود مطابق فرمان تحقق يافت. پس « قضاى امر» همانگونه كه به جعل و صادر كردن امر اطلاق مى‏شود به گذراندن و تنفيذ و محقق ساختن حكم در خارج نيز گفته مى‏شود ولى قضاى الهى و حكم ربوبى عين وجود خارجى است و «جَعْل» و  «تنفيذ» آن يكى است و اختلاف فقط در تعبير است.(1)