كه مىگويد: «عقاب بدون بيان جايز نيست،» امضا كند، بلكه كاشف از اقتضايى است كه عنايت و رحمت خداوندى دارد، و آن اين است كه هيچ قومى را (هر چند مستحق عذاب باشنــد،) به عــذاب استيصــال دچار نكند مگر بعــد از آن كه رسولــى به ســوى آنها گسيل بدارد تا حجــت را برايشان مؤكد و تمامتــر نموده و با بيانهايى پى در پى گوشزدشـــان كنـــد.(1)
1- الميزان ج 25، ص 103.
« اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ اَمْولَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللّهِ!» (36 / انفال)
اين آيه بيان حال كفار است كه چطور مساعى آنها در باطل كردن دعوت خدا و جلوگيرى از سلوك راهروان طريق خدا خنثى و بىاثر است. و اين معنا را جمله « فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ !» (36 / انفال) شرح مىدهد. حاصل معناى آيه اين است كه كفر مشركين - به حسب سنتى كه خداوند در اسباب دارد - به زودى وادارشان مىكند به اين كه در راه ابطال دعوت و براى جلوگيرى از راه حق فعاليت كنند، و اموالشان را در راه اين غرضهاى آلوده و فاسد خرج كنند، غافل از اين كه ظلم و فسق و هر فساد ديگرى كسى را به سوى رستگارى و گرفتن نتيجه رهبرى نمىكند، پس در نتيجه اموالى كه در اين راه خرج كردهاند هدر رفته و باعث حسرتشان مىشود، آنگاه مغلوب و خورد شده و از اموالشان سودى نگرفتهاند، براى اين كه كفار سر از قبر به سوى دوزخ بر مىدارند، و فعاليتها و جوقهبندىهاى براى شر، و براى بيرون شدن به جنگ خدا و رسول كه عمر دنيائى آنان را تشكيل مىداد و در ازاء حشر به سوى دوزخ قرار گرفت.(1)
1- الميـــــزان ج 7، ص 117.
« قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوآا اِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدَ سَلَفَ... وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِـتْنَـةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ كُـلُّهُ لِلّـهِ !» (38 و 39 / انفال)
در اين آيه رسول خدا صلىاللهعليهوآله مأمور شده كه آن را بر كفار قريش قرائت نموده و ابلاغ بدارد. در معناى آن هم تطميع هست و هم تهديد، و حقيقتش دعوت به اين است كه جنگ و فتنهانگيزى را ترك كنند تا خداوند به خاطر آن از ايشان آن قتل و آزارى را كه درباره مؤمنين روا داشته بودند بيامرزد و اگر از آنچه نهى شدند دست بر ندارند، همان سنت خدا كه درباره نياكان ايشان جريان يافت و نياكان آنان را هلاك و منقرض ساخته و كوششهايشان را هدر داد در حق ايشان نيز جريان مىيابد.
« وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِـتْنَـةٌ...!» اين آيه و آيه بعدش مشتمل بر تكليف مؤمنين است به وظيفهاى در قبال آن وظيفه كه كفار در آيه قبلى مكلف به آن بودند، بدين معنا كه در