«اِذْ قـالَـتِ الْمَـلائِكَـةُ يـا مَـرْيَـمُ اِنَّ اللّــهَ يُبَشِّــرُكِ... ! » (45 تا 47 / آل عمران)
برخى گفته اند: مراد از ملائكه «جبرئيل» است، كه براى تعظيم به صورت جمع از او تعبير شده است. نظير آن در قصه زكريا عليه السلام هم هست، در ابتدا «ندا» را به ملائكه نسبت داده و مى فرمايد: « فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ،» (39 / آل عمران) سپس آن را به صورت مفرد تعبير نموده و فرموده است: « قالَ كَذلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ !» (40 / آل عمران) و بسا گفته شود كه با جبرئيل ملائكه ديگرى هم همراه بوده و در ندا با او شركت داشته اند.
و آن چه از تدبر در آياتى كه در شأن ملائكه وارد شده، به دست مى آيد، آن است كه بين خود ملائكه از نظر قرب به حق، تقدم و تأخر وجود دارد، و ملك متأخر نسبت به اوامر متقدم تبعيت كامل دارد، به طورى كه فعلش فعل متقدم و قولش عين قول او مى باشد ـ نظير آن چه ما درباره خود مشاهده مى كنيم، كه افعال و قوا و اعضايمان بدون هيچ گونه تعددى عينا افعال خود ما مى باشد ـ چنان كه در عين حال كه مى گوئيم: چشمانم ديد و گوشهايم شنيد، و با جوارحم به جا آوردم، و با دستانم نوشتم ؛ مى گوئيم: من ديدم، من شنيدم، من انجام دادم، و من نوشتم، چون فعل گوش يا چشم يا ساير اعضا به همان نحو كه به اعضا نسبت داده مى شود، به خود انسان نسبت داده خواهد شد، همچنان فعل متقدم متبوع از ملائكه، عينا فعل اتباع و پيروان او و قول او هم قــول آنــان است. چنان كه در عين حال، فعل تمامى فعل پروردگار، و قول همه قول او جلّت عظمته مى باشد.
خداى متعال در يك جا مى فرمايد: «اَللّهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حينَ مَوْتِها ـ خداست كه وقت مرگ ارواح خلق را مى گيرد!» (42 / زمر) و در جاى ديگر مى فرمايد: « قُلْ يَتَوَفّكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُمْ ـ بگو فرشته مرگ كه مأمور قبض روح شماست، جان شما را خواهد گرفت!» (11 / سجده) و در جاى سوم فرمايد: « حَتّى اِذا جآءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا ـ تا هنگامى كه مرگ يكى از شماها آيد، فرستادگان ما قبض روحش نمايند!» (61/انعام)
ملاحظه مى كنيد كه چگونه موضوع واحدى را كه «قبض روح» باشد، در يك جا نسبت به خود داده و در جاى ديگر نسبت به ملك الموت، و در جاى سوم نسبت به اتباع ملك الموت داده است.
همچنين وحى را كه به رسول اكرم صلى الله عليه و آله شده، در يك جا نسبت به خود داده و مى فرمايد: « اِنّااَوْحَيْنآ اِلَيْكَ ـ ما به تو وحى فرستاديم،» (163 / نساء) و در جاى ديگر به «روح الامين» و «جبرئيل» نسبت داده و مى فرمايد: « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمينُ، عَلى قَلْبِكَ ـ آن قرآن را روح الامين به قلبت نازل كرد،» (193 و 194 / شعراء) و همچنين « قُلْ مَنْ كانَ عَدُوّا لِجِبْريلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ ـ هركه با جبرئيل دشمن است (به حقيقت با خدا دشمن است) زيرا او به فرمان خدا قرآن را به قلب تو نازل كرد،» (97 / بقره) و در جاى سوم آن را به فرشتگان وحى نسبت داده و فرموده: «كَلاّ اِنَّها تَذْكِرَةٌ، فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ، فى صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ، مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ، بِاَيْدى سَفَرَةٍ، كِرامٍ بَرَرَةٍ ـ نه، آيات حق براى پند و تذكر است، پس هركه خواهد پند گيرد، آيات الهى در صفحات مكرمى است كه آن صفحات بسى بلندمرتبه و پاكند و به دست سفيران حق و فرشتگان حق سپرده شده، و